بیست و چهار بهمن سالروز درگذشت بانو فروغ فرخزاد

بیست و چهار بهمن سالروز درگذشت بانو فروغ فرخزاد

در چنین روزی" بیست و چهارم بهمن ماه 1345 " بانو فروغ فرخزاد در اثر حادثه تصادف در سن 32 سالگی بدرود حیات گفت...شعر زیبای " مرگ من روزی فـــرا خـــواهد رسید" به دوست داران فروغ فرخزاد تقدیم می شود.

یاد و نامش گرامی باد...

مرگ من روزی فـــرا خـــواهد رسید

در بهـــــاری روشن از امــواج نـــور

در زمستــــان غبــــار آلــــــود و دور

یـا خـزانی خـالی از فریــــــاد و شور

مرگ من روزی فــــرا خــواهد رسید

روزی از این تلـــخ و شیرین روزهـا

روز پـــوچی همچو روزان دگــــــــر

ســــایه ای ز امروزهـــا ، دیروزهــا

دیدگـــــانم همچو دالان هــــای تــــــار

گـــونه هـــایم همچو مرمر هـای سرد

ناگهــــان خـــوابی مرا خـــواهد ربود

من تهی خــــواهم شد از فریــــاد درد

خـاک می خواند مرا هر دم به خویش

می رسند از ره کـــه در خــــاکم نهند

آه ... شـــــاید عــــاشقـــــانم نیمه شب

گــــل به روی گـــــور غمنــــاکم نهند

بعد من ، نـــــاگه به یک سو می روند

پـــرده هــــــای تیره ی دنیــــــــای من

چشمهـــــای ناشنـــــاسی می خـــــزند

روی کــــــاغذ هـــا و دفترهـــــای من

در اتــــــاق کــــــــوچکم پـــــا می نهد

بعد من ، بــــا یـــــاد من بیگــــــانه ای

در بـــر آئینه می مـــــاند به جــــــــای

تــــــــار موئی ، نقش دستی ، شانه ای

می رهم از خویش و می مانم ز خویش

هر چه بر جا مــــــانده ویران می شود

روح من چــــون بــادبــان قـــــــــایـقی

در افقهـــــا دور و پنهـــــــان می شود

می شتــــــابد از پـی هم بی شکـــــیب

روزهــــا و هفته هـــــــا و ماه هـــــــا

چشم تــــو در انتظــــــــار نــــــامه ای

خیره می مــــاند بــــه چشم راه هــــــا

لیک دیگــــر پیکـــــر سرد مــــــــــرا

می فشـــــارد خاک دامنگیر خــــاک !

بی تو ، دور از ضربه هـــــای قلب تو

قلب من می پوسد آنجــــــا زیر خــاک

بعد هـــــا نــــــام مرا بــــــاران و بــاد

نــــــرم می شویند از رخســــار سنگ

گور من گمنــــــام می مــــــــاند به راه

فارغ از افســـــانه هـــای نــــام و ننگ


مطالب مرتبط:

سالروز فروغ فرخزاد گرامی باد

شرح حالی کوتاه از مجموعه اشعار فروغ فرخزاد+ یک قطعه شعر

فروغ فرخزاد/برگور لیلی/دیوار/دیوان اشعار

شعر پارسی/دیوان اشعار/اسیر/یادی از گذشته/فروغ فرخزاد

شعر زیبای دریایی از مجموعه اسیر فروغ فرخزاد.

شعر ِ سفر از فروغ فرخزاد



چند حکایت خواندنی عبید زاکانی

چند حکایت خواندنی عبید زاکانی

  « دزدی در خانه فقیری می جست

فقیر از خواب بیدار شد و گفت:

ای مرد آنچه تو در تاریکی می جویی،ما در روز روشن می جوییم و نمی یابیم . »

عبید زاکانی

****

بفرمایید ادامه مطلب

ادامه نوشته

سخنی از شریعتی


دکتر علی شریعتی:


                                دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.


................................

سخنان بزرگان/ سخنان گابریل گارسیا مارکز

برای عشق مبارزه کن ولی هرگز گدایی نکن.گابریل گارسیا مارکز

***

بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید. گابریل گارسیا مارکز

***

تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی. گابریل گارسیا مارکز

***

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند. گابریل گارسیا مارکز

***

آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه چیزی است که خود آن را می سازد .گابریل گارسیا مارکز

***

دوستت دارم نه بخاطر شخصیت تو، بلکه بخاطر شخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا میکنم. گابریل گارسیا مارکز

***

هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.گابریل گارسیا مارکز

***

انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پائین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد. گابریل گارسیا مارکز

***

هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز

***

جملات قصار نیچه


جملات قصار نیچه

کسی که دلش را به بند بکشد جانش را آزاد کرده است. فریدریش نیچه

مرگ خود بهترین دلیل آسمانی انسان بودن است. فریدریش نیچه

دانستن و از مسئولیت فروگذار نکردن و آن را به دیگران محول نکردن از نشانه های والا بودن است. فریدریش نیچه

آدمی به خاطر نیاز به مراقبت و کمک دیگران با آنها ارتباط برقرارمی کند. فریدریش نیچه
نسبت به فرد پایین تر از خود نفرت نداریم بلکه نسبت به فرد برابر با خود یا بهتر از خود. فریدریش نیچه

کسانی که مردم از آنها به صاحبان اخلاق یاد می کنند اگر ما اشتباهشان را ببینیم از ما به بدی یاد خواهند کرد حتی اگر دوست ما باشند. فریدریش نیچه

از فلاسفه می خواهم که به دنبال حقیقت نروند چون حقیقت نیاز به پشتیبان ندارد. فریدریش نیچه


خیر نباید همگانی باشد وگرنه دیگر خیر نیست زیرا چیزهای همگانی ارزشی ندارند. فریدریش نیچه

کسی که جنگجوست باید همواره در حال جنگ باشد چون زمان صلح با خودش درگیر خواهد شد!. فریدریش نیچه



زندگينامه دانته + سخنان کوتاه از دانته

زندگينامه دانته

دانته در قرن 13 میلادی در فلورانس ، ایتالیا در خانواده ای متوسط به دنیا آمد. زندگانی دانته سرشار از تلخکامی ها و محرومیت ها بود. وی در دانشگاه های «فلورانس» و «پالودا» به کسب علم و دانش پرداخت. در حدود سی سالگی به فعالیت‌های سیاسی پرداخت. معروف‌ترین کتاب های دانته ،  «کمدی الهی». «زندگانی نو»، «ضیافت»، «سلطنت»، و «آهنگ‌ها» است. کتاب «کمدی الهی» در سه بخش نگاشته شده‌است: دوزخ، برزخ و بهشت. آرامگاه دانته در شهر راوناست.

mashaahir.blogfa.com/

جملات کوتاه و قصار دانته : :::


طبیعت، هنر خداوند است.دانته

بهشت نیز در تنهایی دیدنی نیست.دانته

عاشق آن کسی باش که بر دو سویه بودن عشق پافشاری می کند. دانته


بفرمایید ادامه مطلب

ادامه نوشته

دکتر شریعتی


استوار ماندن

و

زیر هر باری نرفتن ،

دین من است

سخنان بزرگان از گوته

- شوهر مغز خانه است و زن ،قلب ان.گوته

- زندگی را هرگونه که نگاه میکنی زیباست.گوته

- گاه خاموشی بهتر از سخن از راز دل خبر میدهد.گوته

- اخلاق را طوفان های روزگار تقویت میکند.گوته

- دلی که خانه غرور است کانون محبت نشود .گوته

- دارو بسیار است ، اما تعداد کمی از آنها تاثیر گذارند.گوته

- اگر خواهی همیشه خرسند باشی همیشه راضی باش.گوته

- رفتار هر انسان آیینه ای است که او چهره خود را در آن نشان میدهد. گوته

- تا مرد خاموش است براو خطری نیست ، زیرا سرنوشت او به زبانش بسته است.گوته

لبت نه گوید و پیداست می‌گوید دلت آری/محمد علی بهمنی


لبت نه گوید و پیــــــداست می‌گــــــــوید دلت آری 

که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری

دلت می‌آید آیـــــــــــا از زبــــــانی این همه شیرین 

تو تنهــــــــا حرف تلخی را همیشه بر زبــــان داری

نمی‌رنجم اگر بـــــــــاور نداری عشق نــــــــــابم را

که عــــــــاشق از عیــــار افتاده در این عصر عیاری

چه می‌پرسی ضمیر شعرهـــــــایم کیست آن من

مبـــــــــــادا لحظه‌ای حتی مرا اینگــــــــونه پنداری

تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت 

به شرطی که مـــــــرا در آرزوی خویش نگــــــذاری

چه زیبــــــــــا می‌شود دنیــــــــا برای من اگر روزی 

تو از آنــی که هستی ای معمّـــــــــــا  پرده برداری

چه فرقی می‌کند فریــــــــاد یـــا پژواک جـــــان من

چه من خود را بیـــــــــازارم چه تو خود را بیـــــازاری

صدایی از صدای عشق خوشتر نیست حـافظ گفت 

 اگر چه بر صدایش زخمهــــــــــا زد تیغ تــــــاتـــاری  

محمد علی بهمنی

ادبی/شعر نو/اشعار رضا کاظمی


مادر بزرگ!
حنایت رنگ ندارد دیگر.
او که آخرِ قصه قرار بود بیاید
اول قصه رفت!

( رضا کاظمی )

***************

تنهایی،
شاخه‌ی درختی‌ست پشتِ پنجره‌اَم
گاهی لباسِ برگ می‌پوشد
گاهی لباسِ برف
اما، همیشه هست!

************


بوی دلتنگی می دهم!
حتا بهار هم
پیله ی تنهایی م را
به روی پروانه هایش نمی گشاید

*************


پاییز
زنی‌ست زیبا،
با موهای بلند و روبان‌های رنگی
و مردی‌ست تنها،
عابرِ همیشه‌ی خیابانی که
زن از آن گذشته، رفته باشد.

***********


كاش پله‌ برقي‌هاي فرودگاه را برعكس سوار مي‌شدي
به خانه برمي‌گشتيم
در خيابان عاشق مي‌شديم
بعد نوجوان، كودك، نوزاد مي‌شديم
و بعد ...
كاش اصلن به‌دنيا نمي‌آمديم.

**************


زیرِ پنجره‌ی اتاقَ‌م
«مرا ببوس» را می‌خواند
آوازخوانِ کوچه‌های شب.
می‌بوسمَ‌ت
و طرحِ لب‌هایم می‌ماند
روی غبارِ سردِ شیشه!


رضا کاظمی

اس ام اس و پیامک فلسفی جدید

نیکی هنری نیست به امید تلافی

احسان به کسی کن که بکار تو نیاید . . .

.

مشاهیر ایران و جهان


اس ام اس فلسفی

برای کشتیهای بی حرکت

موجها تصمیم می گیرند . . .

.

مشاهیر ایران و جهان


ارزش گل تو به قدرِ عمری است که به پاش صرف کردی . . .

مشاهیر ایران و جهان



ﭘﻮﻝ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺪ ﻣﺎﺳﺖ

ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ

ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ . . .

ادامه نوشته

پیامک عاشقانه آدم و حوا


عاشق ترین مرد ، آدم بود که بهشت را به لبخند حوا فروخت . . .

مشاهیر ایران و جهان

 

حوا که بغض کند ، حتی خدا هم اگر سیب بیاورد چیزی بجز آغوش آدم آرامش نمیکند !

مشاهیر ایران و جهان

 
خوش به حالت آدم ، خودت بودی و حوایت . . .
وگرنه حوای تو هم ، هوایی میشد !
و خوش به حالت حوا ! تنها حوای زمین تو بودی وگرنه آدم هوای حواهایی دیگر داشت !

مشاهیر ایران و جهان

 

بهشت لبانت چقدر هوس انگیز است !
بعضی وقتها هوس چیدن به سرم میزند ، دست خودم نیست ، حوای دلم آدم شدنی نیست . . .

ادامه نوشته

سخنان کوتاه فلسفی از فردوسی توسی

دانایی توانایی به بار می آورد و دانش دل کهن سالان را جوان می سازد .

 مشاهیر ایران و جهان

گوش شنونده همیشه در جست و جوی سخن خردمندانه و حکیمانه است .

مشاهیر ایران و جهان
 

کسی که به آبادانی می کوشد جهان از او به نیکی یاد می کند .

 
مشاهیر ایران و جهان

خرد برترین هدیه الهی است .

 مشاهیر ایران و جهان


خرد و دانش مرد دانا در گفتار او هویداست .

 مشاهیر ایران و جهان
 

کسی که خرد ندارد همواره از کرده های خویش پشیمان و در رنج است .

 مشاهیر ایران و جهان

بی خردی اسارت بدنبال دارد و خرد موجب آزادی و رهایی است .

مشاهیر ایران و جهان

 

خرد مانند چشم هستی و جان آدمی است و اگر آن نباشد چگونه جهان را به درستی خواهی گذراند .

ادامه نوشته

سخنان مشاهیر ایران/سخنان حسین پناهی


سخنان مشاهیر ایران/سخنان حسین پناهی

اندن به پای کسی که دوستش داری ، قشنگ ترین اسارت زندگی است !
 

مشاهیر ایران و جهان


می دانی . . . !؟
به رویت نیاوردم . . . !
از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما ”
فهمیدم پای ” او ” در میان است . . .

 

مشاهیر ایران و جهان


وقتی کسی اندازت نیست ، دست به اندازه ی خودت نزن . . .

 

مشاهیر ایران و جهان



این روزها ” بی‌ ” در دنیای من غوغا میکند !
بی‌ کس ، بی‌ مار ، بی‌ زار ، بی‌ چاره بی‌ تاب ، بی‌ دار ، بی‌ یار ،
بی‌ دل ، بی‌ ریخت ، بی‌ صدا ، بی‌ جان ، بی‌ نوا
بی‌ حس ، بی‌ عقل ، بی‌ خبر ، بی‌ نشان ، بی‌ بال ، بی‌ وفا ، بی‌ کلام
، بی‌ جواب ، بی‌ شمار ، بی‌ نفس ، بی‌ هوا ، بی‌ خود ، بی‌ داد ، بی‌ روح
، بی‌ هدف ، بی‌ راه ، بی‌ همزبان
بی‌ تو ، بی‌ تو ، بی‌ تو . . .
بفرما ادامه مطلب...

ادامه نوشته

پیامک/پیامک عاشقانه

پیامک/پیامک عاشقانه

تو که نباشی با چتر هم که قدم میزنم ، گونه هایم خیس میشود . . .


*******************

لااقل بیا بگو که دیگر به دیدنم نمی آیی . . .
شاید اَشکی نشست گوشهء چشم هایی که به این ” دَر ” خُشک شده اند !

******************* 

ترکـت کــرده ؟
شب ها به یادش گریه میکنی ؟!
ناراحت نباش . . .
.
.
.
یه روز تو تنها آرزوی زندگیش میشی !
این بدترین انتقامه . . .

*******************
 

امشب غم ها برایم مهمانی گرفته اند و من میخواهم بترکانم همه ی بغض هایم را . . .

 
*******************

همه مرا با خنده ی بلند میشناسند !
بیچاره بالشم !
با گریه های بیصدا . . .
 
*******************

بفرمایید ادامه مطلب

ادامه نوشته

مجموعه رباعیات سنایی غزنوی


تا در چشمم نشسته بودی در تاب 
 پیوسته همی بریختی در خوشاب

و اکنون که برون شدن به رستم ز عذاب
 چون دیده ز خس برست کم ریزد آب


*****************

با دل گفتم: چگونه‌ای، داد جواب

من بر سر آتش و تو سر بر سر آب

ناخورده ز وصل دوست یک جام شراب 

  افتاده چنین که بینیم مست و خراب

*****************

روزاز دورخت بروشنی ماند عجب

آن مقنعهٔ چو شب نگویی چه سبب

گویی که به ما همی نمایی ز طرب

کاینک سر روز ما همی گردد شب

****************

لبهات می ست و می بود اصل طرب

چندان ترشی درو نگویی چه سبب

تو از نمک آنچنان ترش داری لب 

  گر می ز نمک ترش شود نیست عجب

*****************

نیلوفر و لاله هر دو بی‌هیچ سبب

این پوشد نیل و آن به خون شوید لب

می‌شویم و می‌پوشم ای نوشین لب 

در هجر تو رخ به خوان و از نیل سلب

مجموعه اشعار/احمد شاملو/باغ آیینه


خوابِ وجين‌گر

  

خواب چون درفکند از پایم          
خسته می‌خوابم از آغازِ غروب          
لیک آن هرزه علف‌ها که به دست          
ریشه‌کن می‌کنم از مزرعه، روز،          
می‌کَنَم‌ْشان شب در خواب، هنوز...          
۱۳۳۸ (؟)          

مجموعه اشعار/احمد شاملو/باغ آیینه

علم و دانش با ابوالقاسم فردوسی

چنین گفت پیغمبر راستگوی  


 
زگهواره تا گور دانش بجوی

فردوسی بزرگ


مطالب مرتبط:

25اردیبهشت سالروز گرامیداشت "فردوسی" شاعرخردمند پارسی همایون باد

مجموعه اشعار شاهنامه فردوسی زنده کننده زبان پارسی:


مجموعه دوبیتی های بابا طاهر عریان همدانی

مجموعه دوبیتی های بابا طاهر عریان همدانی


دلا خوبان دل خونین پسندند  

دلا خون شو که خوبان این پسندند

متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست 

  گروهی آن گروهی این پسندند

***

غم عشقت بیابان پرورم کرد

  فراقت مرغ بی‌بال و پرم کرد

بمو واجی صبوری کن صبوری  
 صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد
***

دل عاشق به پیغامی بسازد  
 خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست  
 ریاضت کش ببادامی بسازد
***

هر آنکس عاشق است از جان نترسد 
  یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه 
 که گرگ از هی هی چوپان نترسد
***

پسندی خوار و زارم تا کی و چند 
پریشان روزگارم تا کی و چند
ته که باری ز دوشم برنگیری 
گری سربار بارم تا کی و چند
***

شعر زیبای دریایی از مجموعه اسیر فروغ فرخزاد.

دریایی  
یک روز بلند آفتابی          در آبی بیکران دریا
امواج تو را به من رساندند          امواج ترانه بار تنها
چشمان تو رنگ آب بودند          آن دم که تو را در آب دیدم
در غربت آن جهان بی شکل          گویی که تو را به خواب دیدم
از تو تا من سکوت و حیرت          از من تا تو نگاه و تردید
ما را می خواند مرغی از دور          می خواند به باغ سبز خورشید
در ما تب تند بوسه می سوخت          ما تشنهٔ خون شور بودیم
در زورق آبهای لرزان          بازیچهٔ عطر و نور بودیم
می زد ، می زد درون دریا          از دلهرهٔ فرو کشیدن
امواج ، امواج ناشکیبا          در طغیان ، به هم رسیدن
دستانت را دراز کردی          چون جریان های بی سرانجام
لبهایت با سلام بوسه          ویران گشتند روی لبهام
یک لحظه تمام آسمان را          در هاله ای از بلور دیدم
خود را و تو را و زندگی را          در دایره های نور دیدم
گویی که نسیم داغ دوزخ          پیچیده میان گیسوانم
چون قطره ای از طلای سوزان          عشق تو چکید بر لبانم
آنگاه ز دوردست دریا          امواج به سوی ما خزیدند
بی آنکه مرا به خویش آرند          آرام تو را فرو کشیدند
پنداشتم آن زمان که عطری          باز از گل خوابها تراوید
یا دست خیال من تنت را          از مرمر آبها تراشید
پنداشتم آن زمان که رازیست          در زاری و هایهای دریا
شاید که مرا به خویش می خواند          در غربت خود ، خدای دریا

اسیر فروغ فرخزاد