هوشنگ ابتهاج شعر زیر را برای محمدرضا لطفی سروده است
هوشنگ ابتهاج شعر زیر را برای محمدرضا لطفی سروده است.
به گزارش خبرآنلاین، متن این غزل از این قرار است: پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنمکه زبانی چو بیان تو ندارد سخنم ره مگردان و نگه دار همین پرده راست تا من از راز سپهرت گرهی باز کنم چه غریبانه تو با یاد وطن مینالی من چه گویم که غریب است دلم در وطنم شعر من با مدد ساز تو آوازی داشت کی بود باز که شوری به چمن در فکنم همه مرغان هم آواز پراکنده شدند آه از این باد بلاخیز که زد در چمنم نی جدا زان لب و دندان جه نوایی دارد؟ من ز بی همنفسی ناله به دل میشکنم بی تو آری غزل «سایه» ندارد «لطفی»باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم
+ نوشته شده در چهارشنبه هفتم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 0:26 توسط سیل خاموش
|