28 بهمن زادروز صادق هدایت

زندگی نامه کوتاه از صادق هدایت

صادق هدايت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدري در تهران تولد يافت. پدرش هدايت قلي خان هدايت (اعتضادالملك)‌ فرزند جعفرقلي خان هدايت(نيرالملك) و مادرش خانم عذري- زيورالملك هدايت دختر حسين قلي خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلي خان هدايت يكي از معروفترين نويسندگان، شعرا و مورخان قرن سيزدهم ايران ميباشد.

در سال 1328 براي شركت در كنگره جهاني هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولي به دليل مشكلات اداري نتوانست در كنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاريس شد و در 19 فروردين 1330 در همين شهر بوسيله گاز دست به خودكشي زد. او 48 سال داشت كه خود را از رنج زندگي رهانيد و مزار او در گورستان پرلاشز در پاريس قرار دارد.

برخی از آثار صادق هدایت:

رباعيات خيام-انسان و حيوان-فوايد گياهخواري-زنده به گور-اصفهان نصف جهان-مجموعه «سه قطره خون»-بوف كور-كارنامه اردشير پاپكان-مجموعه «سگ ولگرد»....

http://sadegh-hedayat.com/032.jpg


مطالب مرتبط:

شرح احوال صادق هدایت + عکسش


زندگی نامه هاتف اصفهانی و نمونه غزل  وی

هاتف اصفهانی

سید احمد حسینی متخلص به هاتف در اصفهان در قرن دوازده به دنیا آمد.وی  از شاعران دوران زندیه و افشاریه است. اصلیت وی از آذربایجان بوده است.

وی  با آذر بیگدلی و صباحی بیدگلی و رفیق اصفهانی معاصر بود که همگی آنان از شاگردان میر سید علی مشتاق اصفهانی بوده‌اند.

هاتف سرانجام در قم درگذشت. بعضى از تذکره‏ها فوتش را در کاشان و مدفنش را در قم مى‏دانند.

دیوان او شامل قصاید و غزلیات و مقطعات و رباعیات است. ترجیع بند معروف وی که داراى پنج بند و در موضوع وحدت وجود است هاتف رابه حریم استادان بزرگ نزدیک می‌کند.

نمونه ای از غزل هاتف اصفهانی:

جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا

غمناک چه می‌خواهی ما را تو چنین بادا

بر کشور جان شاهی ز اندوه دل آگاهی

شادش چو نمی‌خواهی غمگین‌تر ازین بادا

هر سرو که افرازد قد پیش تو و نازد

چون سایه‌ات افتاده بر روی زمین بادا

با مدعی از یاری گاهی نظری داری

لطف تو به او باری چون هست همین بادا

جز کلبهٔ من جائی از رخش فرو نایی

یا خانهٔ من جایت یا خانهٔ زین بادا

گر هست وفا گفتی هم در تو گمان دارم

در حق منت این ظن برتر ز یقین بادا

پیش از هم کس افتاد در دام غمت هاتف

امید کز این غم شاد تا روز پسین بادا

زندگی نامه مهستی گنجوی و رباعی او

مهستی گنجوی

مهستی گنجوی در گنجه بدنیا امده است.قدیم ترین ماخذی که از زمان حیات وی خبر داده، کتاب تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی است.وی هم عصر غزنویان می باشد. شهرتش بدلیل رباعیات می باشد.وی ظاهری زیبا داشته و از همین جهت عشاق فراوانی در پی وی بودند. 

برخی از رباعیات وی:

دوشینه شبم بود شبیه یلدا

آن مونس غمگسار نامد عمدا

شب تا به سحر ز دیده دُر می‌سفتم

می‌گفتم رب لاتذرنی فردا

***

حمامی را بگو گرت هست صواب

امشب تو بخسب و تون گرمابه متاب

تا من به سحرگهان بیایم به شتاب

از دل کنمش آتش وز دیده پر آب

***

گر باد پریر خود نرگس بفراخت

دی درع بنفشه نیز بر خاک انداخت

امروز کشید خنجر سوسن از آب

فردا سپر از آتش کل خواهد ساخت

شرح حالی کوتاه از مجموعه اشعار فروغ فرخزاد+ یک قطعه شعر

شرح حالی کوتاه از مجموعه اشعار فروغ فرخزاد

هشت دی ماه 1313 فروغ فرخزاد در تهران زاده شد و در سن 32 سالگی بر اثر تصادف اتومبیل بدرود حیات گفت.وی پنج دفتر شعری منتشر کرد که با مجموعه های اسیر، دیوار و عصیان در قالب نیمایی کار خود را اغاز کرد. فروغ با انتشار مجموعه تولدی دیگر تحسین گسترده ای را برانگیخت سپس مجموعه ایمان بیاوریم به اغاز فصل سرد را منتشر کرد تا شاعری خود را بر همگان اثبات کند . نمونه های برجسته ی شعر نو در آثار فروغ فرخزاد و شاملو موج می زند.

بفرمایید ادامه مطلب

ادامه نوشته

زندگينامه دانته + سخنان کوتاه از دانته

زندگينامه دانته

دانته در قرن 13 میلادی در فلورانس ، ایتالیا در خانواده ای متوسط به دنیا آمد. زندگانی دانته سرشار از تلخکامی ها و محرومیت ها بود. وی در دانشگاه های «فلورانس» و «پالودا» به کسب علم و دانش پرداخت. در حدود سی سالگی به فعالیت‌های سیاسی پرداخت. معروف‌ترین کتاب های دانته ،  «کمدی الهی». «زندگانی نو»، «ضیافت»، «سلطنت»، و «آهنگ‌ها» است. کتاب «کمدی الهی» در سه بخش نگاشته شده‌است: دوزخ، برزخ و بهشت. آرامگاه دانته در شهر راوناست.

mashaahir.blogfa.com/

جملات کوتاه و قصار دانته : :::


طبیعت، هنر خداوند است.دانته

بهشت نیز در تنهایی دیدنی نیست.دانته

عاشق آن کسی باش که بر دو سویه بودن عشق پافشاری می کند. دانته


بفرمایید ادامه مطلب

ادامه نوشته

روز بزرگداشت شمس الدين محمد ملقب به لسان الغيب "حافظ"

 مختصری از زندگينامه حافظ:

شمس الدين محمد ملقب به لسان الغيب غزلسرای بزرگ و نامی ايران در قرن 8 ميزيست. تاريخ دقيق ولادت وی مشخص نيست شايد حدود سال 727 . گويند پدرش بهاالدين بازرگانی اصفهانی بوده كه در كازرون با زنی از آن محل ازدواج كرده و خيلی زود در ايام كودكی شمس الدين محمد از دنيا رفت.وفات وی در شصت و چند سالگی در سال 792 يا 791 اتفاق افتاد .و پس از وفاتش شخصی به نام محمد گلندام اشعار وی را جمع آوری كرد. حافظ علاوه بر غزلهايش رباعی ،ساقی نامه و مثنوی نيز دارد ولی شهرتش به خاطر غزلهای پرارزش اوست .


حافظ و عرفان :

 عرفان به معنی يافتن حقايق از طريق كشف و شهود است.  و عارف د راشعار حافظ به معنی شخص خودشناس خداشناس حقيقت جوی است . مرتضی مطهری در تماشاگه راز ميگويد : ديوان حافظ يك ديوان عرفانی است . د رحقيقت يك كتاب عرفان است به علاوه جنبه فنی شعر. به عبارت ديگر ديوان حافظ عرفان است به علاوه هنر . ديوانی است كه از عرفان سرچشمه گرفته و به صورت شعر بر زبان سراينده جاری گشته.

 بعضی هم برعكس عقيده دارند كه عرفان محلی است كه حافظ را به انسان و زمين پيوند ميدهد و حافظ عارف مطلق نيست. 

از ديدگاه عارفان جهان از عشق بوجود آمده و با نيروی عشق بازميگردد.در عرفان تقابل ميان عشق و عقل را به هنگام سخن گفتن از عشق زمينی و آسمانی ميبينيم. حافظ نيز در ميان اين سنت ديرينه گام مينهد . حافظ بارها به عاشق بودنش صراحت دارد .تقابل عشق و عقل در ابياتی كه خواجه عشق و رندی را در كنار هم ميآورد به خوبی روشن است :

عاشق و رند و نظربازم و ميگويم فاش

تا بدانی كه به چندين هنر آراسته ام

خواجه در حديث عشق غزل ميسرايد و عشق را والا تراز عقل ميداند و نگار زيبای خود را كه نه خط ميداند و نه درس مساله آموز مدرسين ميسازد.در شعر حافظ آنچه جهان را به حركت ميآورد و اين حركت را دوام ميخشد عطش دستيابی به مبدا است كه اين همان عشق است. شرح عشق بدانگونه كه مبنای وجود باشد پيش از حافظ نيز در شعر پارسی جايگاه خود را داشته است.  

حافظ عشق را اشتياق به جاودانگی انسان و به گسستن زنجيرهای زمان و مكان به شكستن هنجارهای اجتماع ميداند در واقع عقل حافظ جان است و عشق ميل به فناست. وحدت وجود از بحث های اساسی عرفان است كه در شعر حافظ جايگاه خاصی دارد در شعر حافظ جهان با همه كثرت و رنگارنگی از حقيقت واحدی سرچشمه ميگيرد و به سوی هدف يگانه پيش ميرود .


انسان شناسی و حافظ :
انسان در جهان بينی عرفانی نقش فوق العاده ای دارد تا انجا كه انسان عالم كبير است و جهان عالم صغير . در شعر حافظ انسان آزاده ای شوريده است كه در قلبش شعله تابناك عشق روشن است و بار امانتی را كه كوهها و آسمانها از پذيرفتن آن سرزندند بر دوش ميكشد و فراتر از فرشتگان اوج ميگيرد و آنان را واميدارد تا با او باده مستانه بزنند.:

دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند

حافظ اختلاف آدميان را د رنيافتن حقيقت ميداند و ميگويد : 

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند

 ريشه رنج انسان در پراكندگی است و نيز ريشه كينه ها و خودخواهی ها .حافظ جهان را خراب آباد و دامگه حادثه ميداند و ميگويد كه اگر چند روزی روح انسان درقفسی گرفتار است سرانجام آزاد خواهد شد :

چنين قفس نه سزای چو من خوش الحانيست

روم به گلشن رضوان كه مرغ آن چمنم

 

حافظ پيامی جديد در مورد انسان دارد در شعر مولوی انسان عاشقی است لبريز از شور جنون د ر شعر سعدی انسان موجودی است كاملا عادی در شعر خيام حيران و سرگشته است اما در شعر حافظ نشانی ميابد كه ويژه خود اوست . هم عاشق است و هم آزاده هم چشم به زيبايی های زمين دارد و هم  زشتی ها را ميبيند . مهمتر از همه اينكه بر جهانی بهتر و شايسته تر نظر دارد. جهانی آنچنان كه بايد باشد نه آنچنان كه هست. :

آدمی در عالم خاكی نمی آيد بدست

عالمی ديگر ببايد ساخت و از نو آدمی

شرح حال و بیوگرافی کمال‌الدین علی محتشم کاشانی

زندگی نامه محتشم کاشانی

کمال‌الدین علی محتشم کاشانی شاعر ایرانی عهد صفویه و معاصر با شاه طهماسب اول است. وی در سال ۹۰۵ هجری قمری در کاشان زاده شد و بیشتر دوران زندگی خود را در این شهر گذراند. نام پدرش خواجه میراحمد بود. کمال‌الدین در نوجوانی به مطالعهٔ علوم دینی و ادبی معمول زمان خود پرداخت. معروفترین اثر وی دوازده بند مرثیه‌ای است که در شرح واقعهٔ کربلا سروده است. مرثیهٔ دیگری نیز در مرگ برادر جوان خود سروده که بسیار سوزناک است. مجموعه‌ای از غزلیات عاشقانه با نام «جلالیه» نیز از وی باقی مانده است. وی در ربیع الاول سال ۹۹۶ هجری قمری (به روایتی ۱۰۰۰ هجری قمری) درکاشان درگذشت.


کلمات کلیدی: کمال‌الدین علی محتشم کاشانی.پدرش خواجه میراحمد.دوازده بند مرثیه‌ای.واقعهٔ کربلا.جلالیه محتشم کاشانی.زندگی نامه محتشم کاشانی. شرح حال و بیوگرافی کمال‌الدین علی محتشم کاشانی


زندگی نامه مختصری از سنایی غزنوی

شرح حال سنایی غزنوی:

ابوالمجد مجدود بن آدم متخلص به سنایی شاعر و عارف بزرگ و نامدار نیمهٔ دوم سده پنجم و نیمهٔ اول سدهٔ ششم هجری است. وی در سال ۴۶۳ یا ۴۷۳ هجری قمری در غزنین دیده به جهان گشود. چنانچه ازشعر سنایی برمی‌آید او به تمام دانشهای زمان خود آگاهی و آشنایی و در برخی تبحر و استاری داشته است. وی در سال ۵۲۵ یا ۵۳۵ هجری قمری در سن ۶۲ سالگی درگذشت. از آثار وی غیر از دیوان قصیده و غزل و ترکیب و ترجیع و قطعه و رباعی، مثنویهای وی معروف و بدین قرارند: مثنویهای حدیقةالحقیقه، طریق التحقیق، کارنامهٔ بلخ، سیر العباد الی المعاد، عشق‌نامه و عقل‌نامه. سه مکتوب و یک رسالهٔ نثر نیز به وی نسبت داده‌اند.



کلمات کلیدی: سنایی. سنایی غزنوی.ابوالمجد مجدود بن آدم. شرح حال سنایی. بیوگرافی سنایی غزنوی.زندگی سنایی. آثار سنایی غزنوی.اشعار سنایی.

زندگی نامه پروفسور پرویز کردوانی + عکس

«
زندگی نامه پروفسور پرویز کردوانی
پرويز كردواني متولد 1310 در روستاي مندولك گرمسار است.پدرش حسينعلي بلوكباشي از ملاك منطقه بود. پرويز كوچك تحصيلات ابتدايي را در دبستان داراب ريكان و دوره متوسطه را به قول قديمي‌ها تا كلاس 9 در دبيرستان آفتاب گرمسار مي‌گذراند. اما دست روزگار او را به تهران مي‌كشاند و ديپلمش را از دبيرستان رازي كه آن ايام به مدرسه فرانسوي‌ها مشهور بود مي‌گيرد. كردواني پس از پايان تحصيلات متوسطه براي ادامه تحصيل به آلمان مي‌رود و مراتب تحصيلي‌اش را تا اخذ درجه دكتراي رشته عمران كوير طي مي‌كند....

نظرات ایشان درباره گرد و خاک و ...
" مشکل مالچ آن است که بو دارد، زمین را سیاه می‌کند، ضریب حرارتی را بالا می‌برد و تمام منطقه را گرم‌تر می‌کند، حتی گیاهان را ممکن است بکشد و موجودات زنده را از بین ببرد. همچنین وقتی مالچ پاشیده شد، نمی‌توان روی آن رفت و آمد کرد. هزینه مالچ بالاست و به تکنولوژی پیشرفته نیاز دارد. تا آنجا که اطلاع دارم، مالچ لیتری ۴۰۰ تومان هزینه دارد، چون از نفت باید قیر تهیه کرد و بعد قیر را به مالچ تبدیل کرد. تبدیل قیر به مالچ هم بسیار سخت است، چون قیر در آب حل نمی‌شود. باید ۵۰ درصد آب، ۴۸ درصد قیر و ۲ درصد هم ماده‌ای که ترکیب آنها را تسهیل کند، با یکدیگر ترکیب شوند. همچنین ماشین‌های مالچ‌پاش به تکنولوژی خاصی نیاز دارند. تازه بر فرض که مالچ پاشیدیم، پنج سال بعد اثری از آن نیست. پس اگر ۲۵ یا ۳۰ سال دیگر نفت ما تمام شد و باز هم خواستیم از این روش استفاده کنیم، چه باید کرد؟

پیشنهاد من آن است که باید از طبیعت درس بگیریم. از یزد تا بافق و از نائین تا انارک، دشت‌هایی هست که ریگی‌ست و شدیدترین باد و باران نمی‌تواند در آن فرسایشی ایجاد کند. این بیابان‌ها را طبیعت با پاشیدن ریگ تثبیت کرده‌است. به من می‌گویند آقای کردوانی آیا در دنیا کسی این کار را کرده است؟ مگر ما باید صبر کنیم هر کاری را دنیا انجام بدهد، بعد ما انجام بدهیم؟ مثلاً قنات مال ما بود، دنیا این کار را کرده بود؟ نه!

از مزایای ریگ آن است که ارزان به دست می‌آید و در همه جا هست. باید در بیابان‌هایی که خاک آنها در حال کنده شدن و فرسایش است، ریگ بریزیم. می‌توان سالی صد تا دویست هکتار را ریگ‌پاشی کرد و در این صورت خاک تثبیت می‌شود. هشت تا ده سانت ریگ می‌ریزیم و می‌توان روی آن رفت‌وآمد هم کرد، چه انسان چه ماشین می‌توانند روی آن حرکت کنند و اصلاً بهتر است روی آن غلتک هم برود. این کار یک بار برای همیشه انجام می‌شود. حتی می‌توان آنجا درختکاری هم کرد و نیمکت هم گذاشت و برای گردهمایی‌های بزرگ از آنها استفاده کرد. پاشیدن ریگ هم بسیار آسان است. کامیون‌های دارای بار ریگ، همینطور که حرکت می‌کنند، می‌توانند ریگ هم بپاشند."


 »

25اردیبهشت سالروز گرامیداشت "فردوسی" شاعرخردمند پارسی همایون باد

25اردیبهشت سالروز گرامیداشت "فردوسی" شاعرخردمند پارسی همایون باد

حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۱۹ خورشیدی، ۳۲۹ هجری قمری - درگذشتهٔ پیش از ۳۹۷ خورشیدی، ۴۱۱ هجری قمری در توس خراسان)، سخن‌سرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایرانیان. او را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند.


زایش و نام و نشان 

بر پایه دیدگاه بیشتر پژوهشگران امروزی، فردوسی در سال ۳۲۹ هجری قمری برابر با ۳۱۹ خورشیدی (۹۴۰ میلادی) در روستای باژ در شهرستان توس (طوس) در خراسان دیده به جهان گشود.

سال زایش فردوسی در ۳۲۹ هجری قمری از آنجا دریافته شده‌است که در یکی از سروده‌های فردوسی می‌توان زمان چیرگی سلطان محمود غزنوی بر ایران در سال ۳۸۷ هجری قمری (برابر با ۳۷۵ خورشیدی) را دریافت کرد:

بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت 
نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت 

فریدون بیداردل زنده شد
 زمین و زمان پیش او بنده شد 

و همچنین با درنگریستن به این که فردوسی در سال ۳۸۷ قمری، پنجاه و هشت ساله بوده‌است، می‌توان درست بودن این گمانه را پذیرفت.

نظامی عروضی، نخستین پژوهنده‌ای که دربارهٔ زندگی فردوسی جستاری نوشته‌است، زایش فردوسی را در ده «باز» (پاز) دانسته‌ است. بن‌مایه‌های تازه‌تر روستاهای «شاداب» و «رزان» را نیز جایگاه زایش فردوسی دانسته‌اند اما بیشتر پژوهشگران امروزی این گمانه‌ها را بی‌پایه می‌دانند. پاژ امروزه در ۱۵ کیلومتری شمال شهر مشهد قرار دارد و مرکز دهستان تبادکان است.

نام او همه جا ابوالقاسم فردوسی شناخته شده‌است. نام کوچک او را در بن‌مایه‌های کهن‌تر مانند عجایب‌المخلوقات و تاریخ گزیده (حمدالله مستوفی) و سومین مقدمهٔ کهن شاهنامه، «حسن» نوشته‌اند. منابع کم‌اعتبارتر همچون ترجمهٔ عربی بنداری، مقدمهٔ دست‌نویس فلورانس و مقدمهٔ شاهنامه بایسنقری (و نوشته‌های برگرفته از آن) نام او را «منصور» گفته‌اند. نام پدر او نیز در تاریخ گزیده و سومین مقدمهٔ کهن شاهنامه «علی» گفته شده‌است. محمدامین ریاحی پس از بررسی کهن‌ترین‌ بن‌مایه‌ها، نام «حسن بن علی» را پذیرفتنی دانسته‌است، و این نام را با قرینه‌های دیگری که وابستگی او را به یکی از فرقه‌های تشیع می‌رساند، سازگارتر دانسته‌است.

برای پدر فردوسی در بن‌مایه‌های کم‌ارزش‌تر نام‌های دیگری نیز آورده‌اند، مانند: «مولانا احمد بن مولانا فرخ» (مقدمهٔ بایسنغری)، «فخرالدین احمد» (هفت اقلیم)، «فخرالدین احمد بن حکیم مولانا» (مجالس المؤمنین و مجمع الفصحا)، و «حسن اسحق شرفشاه» (تذکرة الشعراء). تئودور نولدکه در کتاب حماسهٔ ملی ایران درباره نادرست بودن نام «فخرالدین» نوشته‌است که دادن لقب‌هایی که به «الدین» پایان می‌یافته‌اند در زمان آغاز نوجوانی فردوسی کاربرد پیدا کرده‌است و ویژه «امیران مقتدر» بوده‌است، از این رو پدر فردوسی نمی‌توانسته چنین لقبی داشته باشد.

پرورش و بالندگی 

بر پایهٔ اشاره‌های ضمنی فردوسی دانسته شده‌است که او دهقان و دهقان‌زاده بود. دهقان در عصر فردوسی و در شاهنامهٔ او به معنی ایرانی‌تبار و نیز به معنی مالک روستا یا رئیس شهر بوده‌است. دربارهٔ دوران کودکی و جوانی او نه خود شاعر سخنی گفته و نه در بن‌مایه‌های کهن جز افسانه و خیال‌بافی چیزی به چشم می‌خورد. با این حال از دقت در ساختار زبانی و بافت تاریخی-فرهنگی شاهنامه می‌توان دریافت که او در دوران پرورش و بالندگی خویش از راه مطالعه و ژرف‌نگری در سروده‌ها و نوشتارهای پیشینیان خویش سرمایهٔ کلانی اندوخته که بعدها دست‌مایهٔ او در سرایش شاهنامه شده‌است. همچنین از شاهنامه این گونه برداشت کرده‌اند که فردوسی با زبان‌ عربی و دیوان‌های شاعران عرب و نیز با زبان پهلوی آشنا بوده‌است.

آغاز زندگی فردوسی همزمان با گونه‌ای جنبش نوزایش در میان ایرانیان بود که از سدهٔ سوم هجری آغاز شده و دنباله و اوج آن به سدهٔ چهارم رسید، و گرانیگاه آن خراسان و سرزمین‌های فرارود بود. در درازنای همین دو سده شمار چشمگیری از سرایندگان و نویسندگان پدید آمدند و با آفرینش ادبی خود زبان پارسی دری را که توانسته بود در برابر زبان عربی پایدار بماند، توانی روزافزون بخشیدند و به صورت زبان ادبی و فرهنگی درآوردند. فردوسی از همان روزگار کودکی بیننده‌ی کوشش‌های مردم پیرامونش برای پاسداری ارزش‌های دیرینه بود و خود نیز در چنان زمانه و زمینه‌ای پا به پای بالندگی جسمی به فرهیختگی رسید و رهرو سخت‌گام همان راه شد.

سروده‌های جوانی

کودکی و جوانی فردوسی در زمان سامانیان سپری شد. شاهان سامانی از دوستداران ادب فارسی بودند. آغاز سرودن شاهنامه را بر پایهٔ شاهنامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی می‌دانند، اما با درنگریستن به توانایی فردوسی می‌توان چنین برداشت کرد که وی در جوانی نیز به سرایندگی می‌پرداخته‌ است و چه بسا سرودن بخش‌هایی از شاهنامه را در همان زمان و بر پایه داستان‌های کهنی که در داستان‌های گفتاری مردم جای داشته‌اند، آغاز کرده‌ است. این گمانه می‌تواند یکی از سبب‌های ناهمگونی‌های زیاد ویرایش‌های دست‌نویس شاهنامه باشد، به این سان که ویرایش‌های کهن‌تری از این داستان‌های پراکنده دست‌مایه نسخه‌برداران شده باشد. از میان داستان‌هایی که گمان می‌رود در زمان جوانی وی گفته شده باشد می‌توان داستان‌های بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو، و داستان سیاوش را نام برد.

فردوسی پس از آگاهی یافتن از مرگ دقیقی توسی و نیمه‌کاره ماندن گشتاسب‌نامه سرودهٔ او (که به زمانه زرتشت می‌پردازد)، به نگاشته شدن شاهنامه ابومنصوری، که به نثر بوده و بن‌مایه‌ی دقیقی توسی در سرودن گشتاسب‌نامه بوده‌است، پی برد و به دنبال آن به بخارا، پایتخت سامانیان («تختِ شاهِ جهان») رفت تا آن را بیابد و بازمانده آن را به شعر در آورد. فردوسی در این سفر «شاهنامهٔ ابومنصوری» را نیافت اما در بازگشت به توس، امیرک منصور، که از دوستان فردوسی بوده‌است و «شاهنامه ابومنصوری» به دستور پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق یکپارچه و نوشته شده بود، نسخه‌ای از آن را در اختیار فردوسی نهاد.

سرایش شاهنامه 

شاهنامه پرآوازه‌ترین سروده فردوسی و یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبیات کهن پارسی می‌باشد. فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایهٔ نوشتار ابومنصوری در حدود سال ۳۷۰ هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را در سال ۳۸۴ هجری قمری (برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیت‌ها به انجام رساند:

سر آمد کنون قصهٔ یزدگرد 
به ماه سفندارمذ روز ارد 

ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار
 به نام جهان داور کردگار 

این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به بیست سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید. این سال‌ها هم‌زمان با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری (برابر با ۳۸۲ خورشیدی) در سن شصت و پنج سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند، و از این رو دست به کار تدوین ویرایش تازه‌ای از شاهنامه شد. فردوسی در ویرایش دوم، بخش‌های مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل کرد. پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در هفتاد و یک سالگی فردوسی بوده‌است:

چو سال اندر آمد به هفتاد و یک
 همی زیر بیت اندر آرم فلک 

ز هجرت شده پنج هشتاد بار
 به نام جهان داور کردگار 

فردوسی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستان‌ها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخش‌های دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخ‌کامی سراینده از اوضاع زمانه بوده‌است. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده، و خود را هشتاد ساله و جای دیگر هفتاد و شش ساله خوانده‌است:

کنون عمر نزدیک هشتاد شد 
امیدم به یک باره بر باد شد 

کنون سالم آمد به هفتاد و شش
 غنوده همه چشم میشار فش

سال مرگ فردوسی تا چهار سده پس از زمان او در بن‌مایه‌های کهن نیامده‌است. نخستین نوشته‌ای که از زمان مرگ فردوسی یاد کرده‌ مقدمه شاهنامه بایسنغری است که سال ۴۱۶ هجری قمری را آورده‌است. این دیباچه که امروزه بی‌پایه بودن نوشتارهای آن به اثبات رسیده از بن‌مایه دیگری یاد نکرده‌ است. تذکره‌نویسان بعدی همین تاریخ را بازگو کرده‌اند. جدای از آن تذکرة‌الشعرای دولتشاه (که آن هم بسیار بی‌پایه‌است) زمان مرگ او را در سال ۴۱۱ هجری قمری آورده‌است. محمدامین ریاحی، با درنگریستن در گفته‌هایی که فردوسی از سن و ناتوانی خود یاد کرده‌است، این گونه نتیجه‌گیری کرده‌است که فردوسی می‌بایستً پس از سال ۴۰۵ هجری قمری و پیش از سال ۴۱۱ هجری قمری از جهان رفته باشد.

پس از مرگ، از به خاک‌سپاری پیکر فردوسی در گورستان مسلمانان جلوگیری شد و سرانجام در باغ خود وی یا دخترش در توس به خاک سپرده شد. چرایی به خاک سپرده نشدن او در گورستان مسلمانان را به سبب دشمنی یکی از دانشمندان کینه‌توز توس (بر پایه چهار مقالهٔ نظامی عروضی) دانسته‌اند. عطار نیشابوری در اسرارنامه این داستان را این‌گونه آورده‌است که «شیخ اکابر، ابوالقاسم» بر جنازهٔ فردوسی نماز نخوانده‌است و حمدالله مستوفی در پیشگفتارظفرنامه او را شیخ ابوالقاسم کُرّکانی دانسته‌است که پیروان زیادی داشته‌است. برخی نویسندگان دیگر نام او را «ابوالقاسم گرگانی» یا «جرجانی» نیز آورده‌اند که گمان می‌رودً عربی‌شده نام گرگانی باشد. ریاحی پیوند دادن آن رخداد را با کُرّکانی صوفی ناروا دانسته‌است از آنجا که او در هنگام مرگ فردوسی نزدیک به سی سال داشته‌است.

افسانه‌های زندگی فردوسی

افسانه‌های فراوانی دربارهٔ فردوسی و شاهنامه گفته شده که بیشتر به سبب شور و دلبستگی مردم دوستدار فردوسی و انگارپردازی شاهنامه خوانان پدید آمده‌اند. بی‌پایه بودن بیشتر این افسانه‌ها به‌آسانی با بهره‌گیری از بن‌مایه‌های تاریخی یا با بهره‌گیری از سروده‌های شاهنامه روشن می‌شود. از این دست می‌توان داستان راه یافتن نسخه پهلوی شاهنامه از تیسفون به حجاز و حبشه و هند و سرانجام به ایران آمدنش به دست یعقوب لیث، داستان راه یافتن فردوسی به دربار سلطان محمود، رویارویی فردوسی با سه سراینده دربار غزنویان (عنصری، فرخی، و عسجدی)، داستان‌های سفر فردوسی به غزنه یا ماندنش در غزنه، داستان فرار او به بغداد، هند، طبرستان، یا قهستان پس از نوشتن هجونامه، داستان پیشکش کردن شاهنامه به سلطان محمود به سبب نیازمندی و تنگدستی وی در فراهم آوردن جهیزیه برای دخترش، داستان فرستادن پیشکشی که سلطان محمود به فردوسی نوید آن را داده بوده‌است به سان پول سیمین به جای زر به پیشنهاد احمد بن حسن میمندی و بخشیدن آن پاداش به فقاع‌فروش و حمامی به دست فردوسی و پشیمانی سلطان محمود و هم‌زمانی رسیدن پاداش زر با مرگ فردوسی را نام برد.

سروده‌های فردوسی

تنها سروده‌ای که روشن شده از برای فردوسی است، خود شاهنامه‌است (جدای از بیت‌هایی که خود او از سروده‌های دقیقی دانسته‌است). سروده‌های دیگری نیز از فردوسی دانسته شده‌اند مانند چند قطعه، رباعی، قصیده، و غزل که پژوهشگران در این که سراینده آنها فردوسی باشد، بسیار دودل می‌باشند و به ویژه قصیده‌ها را سرودهٔ زمان صفویان می‌دانند.

سروده‌های دیگری نیز از برای فردوسی دانسته شده‌اند که بیشترشان بی پایه هستند. نامورترین آنها مثنوی‌ای به نام یوسف و زلیخا است که در مقدمه بایسنغری سرودهٔ فردوسی به شمار رفته‌است. اما این گمانه از سوی پژوهشگران نادرست دانسته شده و از آن میان مجتبی مینوی در سال ۱۳۵۵ هجری شمسی گویندهٔ آن را «ناظم بیمایه‌ای به نام شمسی» یافته‌است. محمدامین ریاحی او را شرف‌الدین یزدی (که ریاحی او را «دروغ‌پرداز» نامیده‌است) دانسته‌است و بر این باور بوده‌است که مقدمهٔ بایسنغری را هم همین نویسنده نوشته باشد. یکی از نگاشته‌های دیگری که از فردوسی دانسته‌ بوده‌اند گرشاسب‌نامه است که روشن شده‌ است که از اسدی توسی است و چند دهه پس از مرگ فردوسی سروده شده‌است.

سرودهٔ دیگری که از فردوسی دانسته شده‌است «هجونامه»ای در نکوهش سلطان محمود است که به گفتار نظامی عروضی سد بیت بوده‌است و شش بیت از آن به جای مانده‌است. ویرایش‌های گوناگونی از این هجونامه در دست بوده‌است که از ۳۲ بیت تا ۱۶۰ بیت داشته‌اند. انتساب چنین هجونامه‌ای را به فردوسی، برخی از پژوهشگران نادرست دانسته‌اند، مانند محمود شیرانی که با درنگریستن به این که بسیاری از بیت‌های این هجونامه از خود شاهنامه یا مثنوی‌های دیگر آمده‌اند و بیت‌های دیگر نیز از دید ادبی کاستی دارند چنین نتیجه‌گیری کرد که این هجونامه ساختگی است. اما محمدامین ریاحی با درنگریستن به این که از این هجونامه در شهریارنامهٔ عثمان مختاری (از ستایشگران مسعود سوم غزنوی نوادهٔ محمود)، که پیش از چهار مقالهٔ نظامی عروضی نوشته شده‌است، نام برده شده‌است، سرودن هجونامه‌ای توسط فردوسی را پذیرفتنی دانسته‌است.

دوستداران و دشمنان فردوسی

در همان سال‌های آغازین پس از مرگ فردوسی ناسازگاری و کینه ورزی با شاهنامه آغاز شد که بیشتر به سبب سیاست‌های ایران‌ستیزانه دربار عباسیان و مدارس نظامیه پدید آمد. سلطان محمود پس از چیرگی بر ری در سال ۴۲۰ ه‍.ق، مجدالدولهٔ دیلمی را به سبب خواندن شاهنامه سرزنش کرده‌است.

نویسندگانی نیز، مانند عبدالجلیل رازی قزوینی، نویسندهٔ کتاب النقض - که شیعه بوده‌است - شاهنامه را «ستایش گبرکان» دانسته‌اند (همچنین عطار نیشابوری) و خواندن آن را «بدعت و ضلالت». سرایندگان دیگری نیز از فرخی سیستانی («گفتا که شاهنامه دروغ است سربه‌سر») و معزی نیشابوری («من عجب دارم ز فردوسی که تا چندان دروغ/از کجا آورد و بیهوده چرا گفت آن سمر») گرفته تا انوری («در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر/هر کجا آید شفا شهنامه گو هرگز مباش») فردوسی را سرزنش کرده‌اند. گمان می‌رود که اینان برای خوشنودسازی سردمداران ایران‌ستیزی که از شاهنامهٔ فردوسی دل خوشی نداشته‌اند، شاهنامه را دروغ، پر از کاستی، یا بی‌ارزش دانسته‌اند.

تا دو سده پس از فردوسی، در کتاب‌های تاریخ و بزرگان ادب که به دستور فرمانروایان و بزرگان زمانه و همساز با پسند دیوانیان و اهل مدرسه تألیف می‌شده‌است، نامی از فردوسی نیست. از همین رو در کتاب‌هایی چون تاریخ یمینی، زین‌الاخبار، تاریخ بیهقی، یتیمه‌الدهر و انساب سمعانی نامی و نشانه‌ای از بزرگ‌ترین شاعر آن عصر و رویدادهای زندگی او نیست.

جدا از سکوت عمدی که تا دویست سال پس از مرگ فردوسی دربارهٔ او برجای بوده‌است و به سبب آن بسیاری از نویسندگان و سرایندگان نامی از فردوسی یا شاهنامه نیاورده‌اند، در سرزمین‌های دورتر از بغداد که خلافت عباسی بر آنها چیرگی کمتری داشت، از شبه‌قاره هند گرفته تا سیستان، آذربایجان، اران، و آسیای صغیر، نویسندگان و شاعرانی از فردوسی یاد کرده‌اند و یا او را ستوده‌اند. برای نمونه مسعود سعد سلمان گزیده‌ای از شاهنامه گرد آورد و نظامی عروضی در میانه‌های سده ششم هجری نخستین زندگی‌نامه از فردوسی را در چهار مقاله نوشت. در نزدیکی سال ۶۲۰ ه‍.ق نیز کوتاه‌ای از شاهنامه در شام به دست بنداری اصفهانی به عربی برگردانده شد.

پس از یورش مغول و نابودی عباسیان، پرداختن به شاهنامه در نزد درباریان نیز افزایش یافت و از این دست حمدالله مستوفی در آغازه سده هشتم هجری در زمان ایلخانان، ویرایشی از شاهنامه بر پایهٔ چندین نسخه‌ای که یافته بود، پدید آورد. در زمان تیموریان نیز، در سال ۸۲۹ ه‍.ق در هرات، به دستور شاهزادهٔ تیموری بایسنغر میرزا ویرایشی نگاره‌دار از شاهنامه پدید آورده شد که گمان می‌رود بسیاری از نسخه‌های موجود شاهنامه از روی آن نوشته‌ شده‌است.

صفویان با درنگریستن به این که خودشان مانند فردوسی شیعه و ایرانی بودند، نگرش ویژه‌ای به فردوسی داشتند. پس از انقلاب ایران در ۱۳۵۷ در برابر حکومت پادشاهی، برخی به این گمان که فردوسی شاه‌دوست بوده یا شاهان را ستوده‌است از او بد گفته‌اند یا از شاهنامه خرده گرفته‌اند.

فردوسی‌پژوهی 

پس از تلاش حمدالله مستوفی در ویرایش شاهنامه در سده هشتم و شاهنامهٔ بایسنغری در سده نهم هجری، نخستین ویرایش شاهنامه در کلکته انجام گرفت که بار نخست خرد بود و در ۱۸۱۱ میلادی (توسط ماثیو لمسدن) و بار دوم یکپارچه و همه جانبه در ۱۸۲۹ میلادی (به ویرایش ترنر ماکان انگلیسی) چاپ شد. از ویرایشگران دیگر شاهنامه می‌توان از ژول مول فرانسوی، وولرس و لاندوئر هلندی، ی. ا. برتلس روس، نام برد. از ویراستاران ایرانی شاهنامه می‌توان عبدالحسین نوشین، مجتبی مینوی، جلال خالقی مطلق، فریدون جنیدی و مصطفی جیحونی را نام برد.

از آن میان، جلال خالقی مطلق، بازنگرانه‌ترین ویرایش شاهنامه را همراه با پژوهش‌ها و یادداشت‌های فراوان پدید آورده‌ است و به گفتهٔ برخی بهترین ویرایش از شاهنامه‌است. شاهنامهٔ ویراستهٔ جلال خالقی مطلق در ۸ جلد زیر نظر احسان یارشاطر در نیویورک به چاپ رسیده‌است.

از سدهٔ نوزدهم میلادی به این سو پژوهش‌های فراوانی دربارهٔ فردوسی و شاهنامه انجام گرفته‌ است. ژول مول، تئودور نولدکه، سید حسن تقی‌زاده، هانری ماسه، فریتز ولف، ملک‌الشعرا بهار، محمد قزوینی، مجتبی مینوی، محمدامین ریاحی، محمدعلی اسلامی ندوشن و شاهرخ مسکوب از شناخته‌ترین پژوهشگران دربارهٔ فردوسی و شاهنامه هستند.

جایگاه جهانی فردوسی

نام و آوازه فردوسی در همه جای جهان شناخته شده و ستوده شده‌است. شاهنامهٔ فردوسی به بسیاری از زبان‌های زنده جهان برگردانده شده‌است.

هانس هاینریش شدر ایران‌شناس آلمانی در سخنرانی که در کنگره فردوسی در ۲۷ سپتامبر سال ۱۹۳۴ میلادی (۵ مهرماه ۱۳۱۳ خورشیدی) به پاس هزاره فردوسی و در شهر برلین بر پا شده بود، می‌گوید چیرگی بر ایران بدست مغولان و از میان رفتن توان ایران پس از یک سده رهایی از چیرگی بیگانگان از سبب‌های گرایش ایرانیان به شاهنامه و تلاش برای بازیابی کیستی (هویت) فراموش شده خویش می‌باشد. همچنین وی همانندی روزگار ایرانیان در زمان فردوسی با آلمان سده نوزدهم را چرایی گرایش اندیشمندان آن کشور به شاهنامه فردوسی و برگردان آن به آلمانی می‌داند. اما به گفته بسیاری از پژوهشگران ایران فردوسی بزرگترین رزم‌نامه جهان را پدید آورده که دربردارنده تاریخ جهان باستان است. 

تندیس‌های فردوسی

تندیس‌های زیادی از فردوسی ساخته شده که شاید کهن‌ترین آنها تندیس باغ نگارستان باشد. تندیس‌های دیگر: تندیس میدان فردوسی، تندیس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، تندیس دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی، تندیس رم ایتالیا و تندیس آرامگاه فردوسی.

بزرگ‌داشت فردوسی 

در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده‌است. هر سال در این روز آیین‌های بزرگداشت فردوسی و شاهنامه در دانشگاه‌ها و نهادهای پژوهشی برگزار می‌شود.

به شوند داستان‌سرایی تصویری فردوسی در شاهنامه، روز بزرگداشت وی را روز فیلمنامه و فیلمنامه‌نویسی نیز نام‌گذاری کرده‌اند.

سکه‌های آراسته به نقش آرامگاه فردوسی

سکه های 10 ریالی برنز ایران از سال 1371 خورشیدی تا 1376 خورشیدی آراسته به نقش آرامگاه فردوسی است.

نمونه سروده‌ها

نباشد همی نیک و بد پایدار 
همان به که نیکی بود یادگار 

دراز است دست فلک بر بدی 
همه نیکویی کن اگر بخردی 

چو نیکی کنی، نیکی آید برت
 بدی را بدی باشد اندرخورت 

چو نیکی نمایدت کیهان‌خدای
 تو با هر کسی نیز، نیکی نمای 

مکن بد، که بینی به فرجام بد
 ز بد گردد اندر جهان، نام بد 

به نیکی بباید تن آراستن 
که نیکی نشاید ز کس خواستن 

وگر بد کنی، جز بدی ندروی
 شبی در جهان شادمان نغنوی 

نمانیم کین بوم ویران کنند
 همی غارت از شهر ایران کنند 

نخوانند بر ما کسی آفرین
 چو ویران بود بوم ایران زمین 

دریغ است ایران که ویران شود
 کنام پلنگان و شیران شود


منبع: آفتاب نیوز


شرح مختصر زندگی نامه و بیوگرافی مرتضی مطهری

زندگی نامه مرتضی مطهری

مرتضی مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ در فریمان از توابع مشهد در خانواده‌ای روحانی با اصالت هراتی متولد شد. در کودکی برای فراگیری دروس ابتدایی به مکتبخانه رفت. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد رفت و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی همت گماشت. در این دوران انديشه‌هاي‌ مربوط‌ به‌ خداشناسی سخت‌ او را به‌ خود مشغول‌ می‌دارد. در سال ۱۳۱۶ برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم شد. این در حالی بود که اندکی پیش از آن عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه علمیه درگذشته بود و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمدتقی خوانساری به عهده گرفته بودند.

مرتضی مطهری ، متکلم و مفسر قرآن، عضو هیئت موتلفه اسلامی و از نظریه‌پردازان نظام جمهوری اسلامی ایران بود.

وی قبل از انقلاب ۵۷ عضو انجمن سلطنتی فلسفه و استاد دانشگاه تهران بود. بعد از انقلاب به ریاست شورای انقلاب منصوب شد. سید روح‌الله خمینی علاقه زیادی به وی داشت، تا بدانجا که بعد از مرگش گفت: «مطهری پارهٔ تن اسلام و حاصل عمر من بود.»

در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی از وی با عنوان «معلم شهید» یاد می‌گردد.

مطهری، در سال ۱۳۳۱ با عالیه روحانی، دختر یکی از روحانیون مشهد ازدواج می‌کند. حاصل این پیوند چهار دختر و سه پسر است. علی مطهری یکی از فرزندان اوست. علی عباسپور تهرانی فرد و علی لاریجانی داماد او هستند.

مرتضی مطهری بعدازظهر روز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ به همراه گروهی از رجال سیاسی انقلابی در جلسه‌ای در منزل یدالله سحابی شرکت می‌کند. پس از پایان جلسه، در تاریکی شب و هنگام خروج وی از محل جلسه، هدف گلوله قرار گرفت، و پس از انتقال به بیمارستان طرفه درگذشت.


ادامه نوشته

بیوگرفی و شرح حال فاطمه رضازاده محلاتی معروف به فاطمه سیاح

بیوگرفی و شرح حال فاطمه رضازاده محلاتی معروف به فاطمه سیاح

فاطمه رضازاده محلاتی معروف به فاطمه سیاح در سال ۱۲۸۱ شمسی در شهر مسکو متولد شد. تحصیلات متوسطه و عالی خود را در مسکو گذراند و از دانشکده ادبیات اونیورسته مسکو در ادبیات اروپایی به گرفتن درجه دکترا نائل شد. رساله دکترای خود را درباره آناتول فرانس به رشته تحریر در آورد و سپس در سال ۱۳۱۳ شمسی و در سن ۳۲ سالگی به ایران آمد. او با پسر عمویش، حمید سیاح ازدواج کرد، و همین علت که مدتی همسر حمید سیاح بوده است، او را فاطمه سیاح می خواندند ولی در زندگی شکست خورد و پس از سه سال به جدایی انجامید. فاطمه سیاح در ایران بزرگ نشده بود، بنابراین زبان فارسی را خوب نمی‌دانست و مطالب خود را به زبان روسی می‌نوشت و دیگران به فارسی ترجمه می‏کردند. وی در روز پنج‌شنبه ۱۳ اسفند ماه ۱۳۲۶ شمسی در تهران بر اثر بیماریِ قند و سکته قلبی، دار فانی را وداع گفت و در روز جمعه ۱۴ اسفند در گورستان ابن بابویه به خاک سپرده شد.

ادامه نوشته

زندگی نامه و شرح حال مولانا جلال الدین محمد + نی نامه

زندگی نامه و شرح حال مولانا جلال الدین محمد:

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولوی شاعر بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. وی در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ زاده شد. پدر وی بهاءالدین که از علما و صوفیان بزرگ زمان خود بود به سبب رنجشی که بین او و سلطان محمد خوارزمشاه پدید آمده بود از بلخ بیرون آمد و بعد از مدتی سیر و سیاحت به قونیه رفت. مولانا بعد از فوت پدر تحت تعلیمات برهان‌الدین محقق ترمذی قرار گرفت. ملاقات وی با شمس تبریزی در سال ۶۴۲ هجری قمری انقلابی در وی پدید آورد که موجب ترک مسند تدریس و فتوای وی شد و به مراقبت نفس و تذهیب باطن پرداخت. وی در سال ۶۷۲ هجری قمری در قونیه وفات یافت. از آثار او می‌توان به مثنوی، دیوان غزلیات یا کلیات شمس، رباعیات، مکتوبات، فیه مافیه و مجالس سبعه اشاره کرد.


نی نامه مولانا :

بشنو این نی چون شکایت می‌کند

از جداییها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم

جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

سر من از نالهٔ من دور نیست

لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست

لیک کس را دید جان دستور نیست

آتشست این بانگ نای و نیست باد

هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشقست کاندر نی فتاد

جوشش عشقست کاندر می فتاد

نی حریف هرکه از یاری برید

پرده‌هااش پرده‌های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی کی دید

همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید

نی حدیث راه پر خون می‌کند

قصه‌های عشق مجنون می‌کند

محرم این هوش جز بیهوش نیست

مر زبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بیگاه شد

روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست

تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد

هرکه بی روزیست روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام

پس سخن کوتاه باید والسلام

بند بگسل باش آزاد ای پسر

چند باشی بند سیم و بند زر

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای

چند گنجد قسمت یک روزه‌ای

کوزهٔ چشم حریصان پر نشد

تا صدف قانع نشد پر در نشد

هر که را جامه ز عشقی چاک شد

او ز حرص و عیب کلی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما

ای طبیب جمله علتهای ما

ای دوای نخوت و ناموس ما

ای تو افلاطون و جالینوس ما

جسم خاک از عشق بر افلاک شد

کوه در رقص آمد و چالاک شد

عشق جان طور آمد عاشقا

طور مست و خر موسی صاعقا

با لب دمساز خود گر جفتمی

همچو نی من گفتنیها گفتمی

هر که او از هم‌زبانی شد جدا

بی زبان شد گرچه دارد صد نوا

چونک گل رفت و گلستان درگذشت

نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت

جمله معشوقست و عاشق پرده‌ای

زنده معشوقست و عاشق مرده‌ای

چون نباشد عشق را پروای او

او چو مرغی ماند بی‌پر وای او

من چگونه هوش دارم پیش و پس

چون نباشد نور یارم پیش و پس

عشق خواهد کین سخن بیرون بود

آینه غماز نبود چون بود

آینت دانی چرا غماز نیست

زانک زنگار از رخش ممتاز نیست

ادامه نوشته

زندگی نامه و شرح حال  توماس ادیسون:

زندگی نامه توماس ادیسون:

توماس ادیسون در شهر میلان ایالت اوهایو متولد شد و سال‌های کودکی را در پورت‌هِرون میشیگان بسر برد.

توماس آلوا ادیسون (۱۱ فوریه ۱۸۴۷ - ۱۸ اکتبر ۱۹۳۱) مخترع و بازرگانی آمریکایی بود.

او وسایل متعددی را طراحی یا کامل کرد که مهم‌ترین و معروفترین آنها لامپ رشته‌ای است.

ادیسون در طول حیات علمی خویش توانست ۲۵۰۰ امتیاز اختراع را در ایالات متحدهٔ آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان به نام خود ثبت کند.

واقعیت این است که بیشتر اختراعات وی تکمیل شدهٔ کارهای دانشمندان پیشین بودند و ادیسون کارمندان و متخصصان پرشماری در کنار خود داشت که در پیشبرد تحقیقات و به سرانجام رسانیدن نوآوری‌هایش یاریش می‌کردند. دهنی ذغالی تلفن، ماشین چاپ، میکروفن، گرامافون، دیکتافون، کینتوسکوپ (نوعی دستگاه نمایش فیلم)، دینام موتور و لاستیک مصنوعی از جمله مواد و وسایلی هستند که بدست ادیسون و همکارانش ابداع یا بهینه شدند.

ادیسون از اولین مخترعانی بود که توانست با موفقیت، بسیاری از اختراعات خود را به تولید انبوه برساند.

در ۶ ژانویه ۱۹۳۱م. ادیسون درخواست‌نامهٔ ثبت آخرین اختراع خود «وسیله نگهدارندهٔ اشیاء هنگام آبکاری» را به ادارهٔ اختراعات فرستاد اما پیش از دریافت پاسخ اجل به او مهلت نداد و این مخترع بزرگ در اواخر همان سال در سن ۸۴ سالگی چشم از جهان فرو بست.

ادامه نوشته

زندگی نامه و سخنان جبران خلیل جبران

زندگی نامه جبران خلیل جبران:

جبران خلیل جبران (۶ ژانویه ۱۸۸۳ - ۱۰ آوریل ۱۹۳۱) زاده بشرّی لبنان از نویسندگان سرشناس لبنان و آمریکا و خالق اثر بسیار مهم و مشهور پیامبر است.

در خانواده‌ای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیه‌ای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود که «کامله» نام داشت.

از جبران مجموعا ۱۶ کتاب به زبان‌های عربی و انگلیسی بر جا مانده‌است که چندی پیش در یک مجموعه 14جلدی توسط نشر کلیدر و با ترجمهٔ مهدی سرحدی به بازار عرضه شده است. اسامی این کتاب‌ها به ترتیب سال انتشار عبارت است از:

الف - به زبان عربی:

۱. موسیقی (۱۹۰۵م.) ۲. عروسان دشت (۱۹۰۶م.) ۳. ارواح سرکش (۱۹۰۸م.) ۴. اشک و لبخند ۵. بال‌های شکسته ۶. کاروان‌ها و توفان‌ها ۷. نوگفته‌ها و نکته‌ها

ب - به زبان انگلیسی:

۸. دیوانه ۹. نامه‌ها ۱۰. ماسه و کف ۱۱. پیشتاز ۱۲. خدایان زمین ۱۳. سرگشته ۱۴. مسیح، فرزند انسان ۱۵. پیامبر ۱۶. باغ پیامبر.

خلیل جبران در سال ۱۹۳۱ به علت سیروز کبدی درگذشت.


سخنان جبران خلیل جبران :

حیات درختان در بخشش میوه است. آنها می بخشند تا زنده بمانند ، زیرا اگر باری ندهند خود را به تباهی و نابودی کشانده اند.


هنگامی که سیبی را با دندانهای خود له می کنی در قلب خویش به آن بگو :
دانه ها و ذرات تو در کالبد من به زندگی ادامه خواهند داد.
شکوفه هایی که باید از دانه هایی تو سر زند ، فردا در قلب من شکوفا می شود .
عطر دل انگیز تو ، توام با نفسهای گرم من به عالم بالا صعود خواهد کرد ، و من و تو در تمام فصلها شاد و خرم خواهیم بود.


اگر کار و کوشش با محبت توام نباشد پوچ و بی ثمر است ، زیرا اگر شما با محبت به تلاش برخیزید ، می توانید  ارواح خویش را با یکدیگر گره بزنید و آنگاه همه شما با خدای بزرگ پیوند خورده اید.


کار تجسم عشق است.


اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط . 


شما می توانید بانگ طبل را مهار کنید و سیمهای گیتار را باز کنید ، ولی کدامیک از فرزندان آدم خواهد توانست چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟

زندگی نامه و سخنان ناپلئون بناپارت

زندگی نامه و سخنان ناپلئون بناپارت

       ناپلئون بناپارت (زاده ۱۵ اوت ۱۷۶۹ میلادی - درگذشته ۵ مه ۱۸۲۲ میلادی)، نخستین امپراتور فرانسه (در سال‌های 1804 تا ۱۸۱۵ میلادی) بود. وی، در جزیره کرس در خانواده‌ای پرجمعیت بدنیا آمد..


سخنان ناپلئون بناپارت :

انسان ها به طور کلی، چیزی جز کودکان بزرگ نیستند .
.
پیروزی یعنی خواستن .
.
همه کسانی که با تو میخندند دوست تو نیستند.
.
عادت کنید که عادت نکنید.
.
عشق گوهری است گرانبها، اگر با عفت توام باشد.
.
عفت در زن مانند شجاعت است در مرد ، من از مرد ترسو همچنان متنفرم که از زن نانجیب.
.
یک روز زندگی پر غوغا و در شهرت و افتخار بهتر از صد سال گمنامی است.
.
کسی که می‌ترسد شکست بخورد حتما شکست خواهد خورد.
.
کسانی که روح نامید دارند مقصرترین مردم هستند.
.
نایاب ترین چیزها در جهان دوست صمیمی است .
.
اولین شرط پیروزی شهامت و بی‌باکی است.
.
احمق‌هادر فکر گذشته‌اند، دیوانگان نیز در رویای آینده به سر می‌برند و تنها انسان‌های عاقل در حال زندگی می‌کنند.
.
کم‌دانستن و زیاد حرف‌زدن مثل نداشتن و زیاد خرج‌کردن است.
.
تصور کن اگر قرار بود هر کس به اندازهٔ دانش خود حرف بزند چه سکوتی بر دنیا حاکم می‌شد.
.
تسخیر یک کشور بزرگ از تسخیر قلب کوچک یک زن آسانتر است.
.
آنقدر شکست خوردم که راه شکست‌دادن را آموختم.
.
اعتراف به ناتوانی بزرگترین توانائی است.
.
از پیروزی تا شكست فقط یك قدم فاصله است.

شرح حال دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی + عکس

شرح حال دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

زندگی نامه

.دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی از جمله مشاهیر ایران است که خدمات شایانی به زبان و ادب پارسی کرده است. ایشان در سال ۱۳۱۸ در بخش كدكن شهرستان تربت حیدریه در ، چشم به جهان گشود.دوره‌های دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند و مدت زمانی نیز به فراگیری زبان و ادبیات عرب , فقه ، کلام و اصول سپری کرد. مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات پارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت.

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی ، در سال ۱۳۸۸ تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد.برای استفاده از یک فرصت مطالعاتی به دانشگاه پرینستون رفت و پس از نزدیک به 9 ماه دوری از وطن به ایران بازگشت و پس از بازگشت به ایران به تدریس خود در دانشگاه تهرانادامه داد.

شیوه ی شاعری دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

وی سرودن شعر را از جوانی به شیوهٔ کلاسیک آغاز کرد. ولی پس از چندی به سوی سبک نو مشهور به نیما یوشیج روی آورد .او با نوشتن در کوچه باغ های نیشابور به نام‌آوری رسید. آثار شفیعی را می‌توان به دو گروه انتقادی و مجموعه اشعار خود وی تقسیم کرد. آثار انتقادی وی، شامل تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزه نظریه ادبی می‌شود، که بخشی از آن‌ها در زیر آورده شده‌اند. در میان آثار نظری شفیعی کدکنی کتاب موسیقی شعر جایگاهی ویژه دارد و در میان مجموعه اشعار در کوچه باغ‌های نشابور آوازه بیشتری دارد.

مجموعه اشعار شفیعی کدکنی

۱۳۴۴ - زمزمه‌ها

۱۳۴۴ - شبخوانی

۱۳۴۷ - از زبان برگ

۱۳۵۰ - درکوچه باغ های نیشابور

۱۳۵۶ - بوی جوی مولیان

۱۳۵۶ - از بودن و سرودن

۱۳۵۶ - مثل درخت در شب باران

۱۳۶۷ - هزاره دوم آهوی کوهی

....
.
.
.

زندگی نامه و شرح حال قیصر امین‌پور + عکس

زندگی نامه و شرح حال قیصر امین‌پور 


قیصر امین‌پور در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در گتوند در استان خوزستان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در گتوند و متوسطه را در دزفول سپری کرد و در سال ۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد ولی پس از مدتی از این رشته انصراف داد.قیصر امین‌پور، در سال ۱۳۶۳ بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۷۶ از پایان‌نامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایان‌نامه در سال ۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکل‌گیری و استمرار فعالیت‌های واحد شعر حوزه هنری تا سال ۶۶ تأثیر گزار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعر ِ هفته‌نامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۶۳ منتشر کرد. اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و شعرهای سپید او را در بر می‌گرفت. امین پور هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.دکتر قیصر امین‌پور، تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال ۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امین‌پور در سال ۸۲ به‌عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد.

آثار قیصر امین پور

از وی در زمینه‌هایی چون شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شده‌است که به آنها اشاره می‌کنیم:
طوفان در پرانتز (نثر ادبی، ۱۳۶۵)،
منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان، ۱۳۶۵)،
مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان، ۱۳۶۸)،
بی‌بال پریدن (نثر ادبی، ۱۳۷۰)
به قول پرستو (شعر نوجوان، ۱۳۷۵).
مجموعه شعر آینه‌های ناگهان (۱۳۷۲)،
گزینه اشعار (۱۳۷۸، مروارید)
مجموعه شعر گل‌ها همـه آفتابگردان‌اند (۱۳۸۰، مروارید)،
دستور زبان عشق (۱۳۸۶، مروارید) اشاره کرد.

«دستور زبان عشق» آخرین دفتر شعر قیصر امین پور بود که تابستان ۱۳۸۶ در تهران منتشر شد و بر اساس گزارش‌ها، در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید.

وفات  قیصر امین پور

وی پس از تصادفی در سال ۱۳۷۸ همواره از بیماری‌های مختلف رنج می‌برد و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشته بود و در نهایت حدود ساعت ۳ بامداد سه‌شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶ در بیمارستان دی درگذشت. پیکر این شاعر در زادگاهش گتوند و در کنار مزار شهدای گمنام این شهرستان به خاک سپرده شد.

پس از مرگ وی میدان شهرداری منطقه ۲ واقع در سعادت آباد به نام قیصر امین پور نامگذاری شد



زندگی نامه پروین اعتصامی + عکس

زندگی نامه پروین اعتصامی




پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام‌الملک) از سکنه شفت گیلان و اصالتاً آشتیانی بود و مادرش اختر فتوحی (درگذشتهٔ ۱۳۵۲) از اهالی آذربایجان بود. پروین تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.

اعتصام‌الملک، پدر پروین از نویسندگان و مبارزان دوران مشروطه بود.[نیازمند منبع] او در سال ۱۲۹۱ به همراه خانواده‌اش از رشت به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطه‌خواهان و چهره‌های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان‌های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل و زبان انگلیسی را در مدرسه آمریکایی‌ها فراگرفت.
پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت. شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه‌ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه‌ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همراهی این دو طبع مخالف نمی‌توانست دوام یابد و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت. با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. در سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ در زمان ریاست دکتر عیسی صدیق بر دانشسرای عالی، پروین به عنوان مدیر کتابخانهٔ آن، مشغول به کار شد.

پروین به تشویق ملک‌الشعرای بهار در سال ۱۳۱۵ دیوان خود را منتشر کرد، ولی مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی، ضربه هولناک دیگری به روح حساس او وارد کرد که عمق آن را در مرثیه‌ای که در سوگ پدر سروده‌است، به خوبی می‌توان احساس کرد:
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل                     تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من


پروین اعتصامی عاقبت در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.یکی از معروف ترین آثار او که هم اکنون در کتاب فارسی قرار دارد شعر بلبل و مور است.


آثار پروین اعتصامی

دیوان قصائد و مثنویات و تمیثلات و مقطعات

دیوان پروین، شامل ۲۴۸ قطعه شعر می‌باشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظره است. اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی به تصویر کشیده‌است.

اشعار او را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه‌است. دسته دوم اشعاری که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است. این دسته از اشعار پروین شهرت بیشتری دارند