ادبی/شعر نو/اشعار رضا کاظمی
***************
تنهایی،
شاخهی درختیست پشتِ پنجرهاَم
گاهی لباسِ برگ میپوشد
گاهی لباسِ برف
اما، همیشه هست!
************
بوی دلتنگی می دهم!
حتا بهار هم
پیله ی تنهایی م را
به روی پروانه هایش نمی گشاید
*************
پاییز
زنیست زیبا،
با موهای بلند و روبانهای رنگی
و مردیست تنها،
عابرِ همیشهی خیابانی که
زن از آن گذشته، رفته باشد.
***********
كاش پله برقيهاي فرودگاه را برعكس سوار ميشدي
به خانه برميگشتيم
در خيابان عاشق ميشديم
بعد نوجوان، كودك، نوزاد ميشديم
و بعد ...
كاش اصلن بهدنيا نميآمديم.
**************
زیرِ پنجرهی اتاقَم
«مرا ببوس» را میخواند
آوازخوانِ کوچههای شب.
میبوسمَت
و طرحِ لبهایم میماند
روی غبارِ سردِ شیشه!
رضا کاظمی
+ نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 11:52 توسط سیل خاموش
|