غزل نی محزون بهجت تبریزی *شهریار*

غزل نی محزون    

    

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی

آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم 

که تو از دوری خورشید چها می بینی

تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من

سر راحت ننهادی به سر بالینی

هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک

تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند 

امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی

من مگر طالع خود در تو توانم دیدن          که توام آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می شکند          برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید          که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان          گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد          ای پرستو که پیام آور فروردینی
شهریارا گر آئین محبت باشد          جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی

*شهریار بزرگ*


کلمات کلیدی:محمد حسین.محمد حسین بهجت تبریزی.شهریار.اشعار بهجت تبریزی.غزلیات بهجت تبریزی. غزل نی محزون شهریار.

***شهریار***  غزل :  علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

***شهریار***
 

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه هما را


دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را


به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را


مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را


برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را


بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا


بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را


چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که میتواند که بسر برد وفا را


نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را


بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را


به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را


چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را


چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را


«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»


ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا


کلمات کلیدی: سید محمدحسین بهجت تبریزی.شهریار.شاعر پارسی‌گوی آذری‌زبان،اشعار شهریار. اشعار حمدحسین بهجت تبریزی.غزلیات شهریار.غزلیات بهجت تبریزی.

سالروز بزرگداشت استاد شهریار

سلام دوستان

همان طور که می دانید امروز سالروز وفات محمد حسین بهجت تبریزی است. شهریار در چنین روزی ( بیست و هفتم شهریور ماه سال 1367) بر اثر بیماری در بیمارستان مهر تهران درگذشت و بنا به وصیت خود در مقبرةالشعرای تبریز مدفون گشت.

یاد و نامش همیشه در عرصه ی ادبیات زنده و جاوید باد.

در کشور عزیز ما ایران، این روز را با عنوان روز شعر و ادب نام گذاری کرده اند.

اما معنی لغوی شهریار: شهریار ( با تلفظ شین فتحه دار و را سکون دار) در لغت به معنی کلانتر و بزرگ شهر - فرمانروای شهر- پادشاه

.

.

.

.

برای اطلاع بیشتر از زندگی نامه  محمد حسین بهجت تبریزی کلیک کنید.


 

نمونه ای از اشعار استاد شهریار:

نی محزون

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی

آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم

که تو از دوری خورشید چه ها می بینی

تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من

سر راحت ننهادی به سر بالینی

هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک

تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی

همه در چشمه ی مهتاب غم از دل شویند

امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی

باغبان خار ندامت به جگر می شکند

برو ای گل که سزاوار همان گلچینی

نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید

که کند شکوه ز هجران لب شیرینی

تو چنین خانه کن و دل شکن ای باد خزان

گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی

کی بر این کلبه ی طوفان زده سر خواهی زد

که پرستو که پیام آور فروردینی

شهریارا اگر آیین محبت باشد

چه حیاتی و چه دنیای بهشت آیینی

بیوگرافی  سید محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) + عکسش

 شرح حال  سید محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) 


زندگی نامه

یکی دیگر از مشاهیر معروف شعر و ادب فارسی، که پا به این جهان هستی گذاشت محمدحسین بهجت تبریزی است که در سال 1285 در تبریز به دنیا آمد. ایشان در سن هشتاد و دو سالگی در شهریور ماه 1367 به دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران ، چشم از جهان فرو بست و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد. روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی» نام‌گذاری کرده‌اند. در ابتدا بهجت تخلص داشت اما پس از چندی تخلص شهریار را برای نام شاعری خود انتخاب کرد. وی به زبان‌های فارسی و ترکی آذربایجانی شعر سروده‌است.

دوران کودکی را در روستایی در بخش تیکمه‌داش شهرستان بستان‌آباد در شرق استان آذربایجان شرقی سپری نمود. پدرش حاج میرآقا خشگنابی نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل اول متوسطه در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامهٔ تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسهٔ دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشتهٔ پزشکی ادامهٔ تحصیل داد.

حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری به‌علت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشگنابی درگذشت. او به‌سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکدهٔ ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا نمود.

 

سال شمار آثار شهریار

مهم‌ترین اثر شهریار منظومهٔ حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی به‌شمار می‌رود و شاعر در آن از اصالت و زیبایی‌های روستا یاد کرده‌است. شهریار در سرودن انواع گونه‌های شعر فارسی -مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- نیز تبحر داشته‌است. از جملهٔ غزل‌های معروف او می‌توان به علی ای همای رحمت و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابی‌طالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ داشته‌است.

در سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود -حیدربابایه سلام- را می‌سراید. گفته می‌شود که منظومهٔ حیدربابا به ۹۰ درصد از زبان‌های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ترجمه و منتشر شده‌است. در تیر ۱۳۳۱ مادرش از دنیا می رود. در مرداد ۱۳۳۲ به تبریز آمده و با یکی از بستگان خود به‌نام «عزیزه عمیدخالقی» ازدواج می‌کند که حاصل این ازدواج سه فرزند -دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی- می‌شود.

شهریار پس از انقلاب ۱۳۵۷ شعرهایی در مدح نظام جمهوری اسلامی و مسئولین آن -از جمله روح‌الله خمینی و سید علی خامنه‌ای - سرود که این اشعار پس از مرگ وی انتشار یافتند. وی در روزهای آخر عمر به‌دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از مرگ در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ بنا به وصیت خود در مقبرةالشعرای تبریز مدفون گشت.

عشق و شعر

وی اولین دفتر شعر خود را در سال ۱۳۰۸ با مقدمهٔ ملک‌الشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد. بسیاری از اشعار او به فارسی و ترکی آذربایجانی جزء آثار ماندگار این زبان‌هاست. منظومهٔ حیدربابایه سلام که در سال ۱۳۳۳ سروده شده‌است، از مهم‌ترین آثار ادبی ترکی آذربایجانی شناخته می‌شود.

گفته می‌شود شهریار دانشجوی سال آخر رشتهٔ پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا می‌شود. گویا خانوادهٔ دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم می‌گیرند که دختر خود را به خواستگار مرفه‌تر بدهند. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این‌که فقط یک سال به پایان دورهٔ ۷ سالهٔ رشتهٔ پزشکی مانده‌بود، ترک تحصیل کرد. شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل وی می‌شود. به‌صورت جدی به شعر روی می‌آورد و منظومه‌های بسیاری را می‌سراید. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری‌شدن وی در بیمارستان می‌شود. ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر می‌رسد و همراه شوهرش به عیادت محمدحسین در بیمارستان می‌رود. شهریار پس از این دیدار، شعری را در بستر می‌سراید. این شعر بعدها با صدای غلامحسین بنان به‌صورت آواز درآمد.

شهریار این تخلص را از تفألی به دیوان حافظ گرفت و شهریار در تلفظ اصلی شهردار و لقب حاکمان بوده است.

نمونه شعر شهریار:

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا/بی وفا حالا که افتاده ام زپا چرا

نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی /سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست/من که یک امروز مهمان توام ، فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم/دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار/این همه غافل شدناز چون من شیدا چرا

شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود/ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا

ای شب هجرانکه یک دم در تو چشم من نخفت/این قدر با بخت خواب آلود من ، لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند/در شگفتم من ، نمی پاشد زهم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع هزین/خامشی شرط وفاداری بود ، غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر/این سفر راه قیامت می روی ، تنها چرا