ایرج میرزا
ایرج میزا فرزند غلام حسین میرزای قاجار و او هم پسر ملک ایرج پسر فتحعلی شاه قاجار است.پس فتحعلی شاه قاجار پدر پدر پدر ایرج میزا بود.یعنی ایرج نتیجه ی فتحعلی شاه قاجار بود.گفته میشود که پدران ایرج تا فتحعلی شاه همه شاعر بودند.فتحعلی شاه و پسرش ملک ایرج ، با آنکه شغل شاعری نداشتند و از سر سرگرمی و تفنن شعر می سرودند ، صاحب دیوان اشعار بودند.اما غلام حسین میرزای پدر ایرج میرزا شاعر رسمی دربار مظفرالدین بوده و عنوان ( لقب ) شاعری داشته و از این راه گذزان روزی میکرده است.چندی بعد از مرگ غلام حسین ، دولتمردان آن زمان ایرج را مقام پدر دادندتا از این راه ( شاعری ) بتواند گذران زندگی کند و خانه ی بی پدر خود را سرو سامان دهد.
یاداوری: همان طور که در ابتدا سخن رفت ، باید یاداوری کنم که پدر ایرج میرزا ، غلام حسین میرزا و جد ایرج، ملک ایرج و پدر جد ایرج ، فتحعلی شاه قاجار بود.
قبل از شرح کامل زندگی ایرج، به شرح و احوال اجداد و اشخاصی می پردازیم که در مسیر زندگی وی نقش داشته اند. این اشخاص عبارتند از : 1-فتحعلی شاه 2- ملک ایرج 3-غلام حسین میرزا
1- فتحعلی شاه: فتحعلی شاه پادشاه قاجاری ، پدر پدر پدر ایرج میرزا بود.در کنار مسایل سیاسی و کشوری ، شعر و بیشتر غزل می سرود و تخلص شعری وی خاقان بود. از وی دیوانی به جای مانده که گفته میشود کمی بزرگتر از دیوان حافظ شیرازی است.آنچه بیشتر نظر ما را بیشتر مورد توجه خود قرار داده همین طبع شعری ایشان میباشد.
2- ملک ایرج: ملک ایرج ، پسر فتحعلی شاه و جد ایرج میرزا بود.و او هم به روش پدر طبع و ذوق شعری داشت و تخلص شعری وی انصاف است.به نظر میرسد که ملک ایرج یکی از فرزندان نامی او بوده که قریحه ی شعری در او وجود داشته د به کمال ادبی می اندیشیده.و به تحصیل علمو دانش با ادبا میل داشته و مجلس خود را محلی برای رفت و شد ادبا و دانشمندان قرار داده است.وی در ابتدای راه جوانی نزد شیخ مهدی کجوری از ادبای مشهور زمان خود که به فرمان فتحعلی شاه به معلمی او گماشته شده بود تحصیل کرد و پس از تحصیل ادب و شعر به علم فقه روی آورد سپس به مجلس میرزا فضل الله ساوجی راه یافت و و معلومات خود را درنهایت رسانید . اندیشه ی علم طب در سر او باعث شد که به بارگاه میرزا محمد علی ساوجی راه یابد وتوانست در علم طب به نهایت خود برسد.
3- غلام حسین میرزای قاجار : غلام حسین میرزای قاجار ، پدر ایرج ، ملقب به صدرالشعرا و متخلص به بهجت شعر می سرود. غلام حسین میرزای قاجار (صدرالشعرا) ، در سال 1250 ه.ق در تهران متولد شد.او هم همانند پدر ش صاحب شعر و طبع شاعری بود.غلام حسین میرزای قاجار ، پس از اینکه توانست الفبل را یاد بگیرد ، پدرش (ملک ایرج) ، برای فرزند معلمی گماشت و و علم و دانش را به غلام حسین آموخت.و چون استعداد و زیرکی تمام داشت درجات و مقامات علم و دانش را به سرعت می پیمود.در اندک سن و سالی که داشت اشعار فارسی و کتاب های تاریخ را در خور فهم خود قرائت می کرد.چنان که به نظر میرسد لقب صدرالشعرایی را میرزا محمود کاشانی به غلام حسین میرزای قاجار داده باشد.وفات صدرالشعرا در حدود سال 1309 ه.ق اتفاق افتاده بود و حدود پنجاه و نه سال عمر کرده است.
به نظر میرسد که صدرالشعرا به بیماری سل از دنیا رفته باشد ، زیرا ایرج میرزا در قصیده ای که در رثای او و مدح امیر نظام سروده به این نکته اشاره می کند :
مرد همی صدر شاعران پدر من یک دو سه مه پیش از این به ناخوشی سل
افسرد آن بوستان فضل و معانی پژمرد آن گلستان فهم و فضایل
از این دو بیت دریافت می شود که پدر ایرج میرزا ، صدر الشعرا لقب داشته است.
از جمله آثار صدر الشعرا می توان به دیوان شعر( شامل 160 غزل ، 150 قصیده ، 10 قطعه ، ترکیب بند و ترجیع بند ) ، و منظومه ی هجویه ی نسب نامه ی کرد مازندری اشاره کرد
زندگی نامه ی ایرج میرزا
ایرج میرزا ملقب به جلال الممالک ، پسر غلام حسین و نوه ی ملک ایرج و نتیجه ی فتحعلی شاه قاجار در ماه رمضان سال 1290 هجری قمری در تبریز به دنیا آمد.پدرش غلام حسین میرزا ، معلمی برای ایرج گماشت تا زبان فارسی را به او بیاموزد.پس از آن به مدرسه ی دارالفنون تبریز جهت فراگیری زبان فرانسوی مشغول شد.در سن چهارده سالگی شعر نیکو می گفت و خط تحریر و نستعلیق را به زیبایی می نوشت.
ایرج میرزا تا اوایل مشروطیت در اداره گمرک کار می کرد .آن گاه به تهران آمد و با مخبر السلطنه (فرمانروای آذربایجان) راهی تبریز شد.در انقلابی که در تبریز شد با مخبرالسلطنه روسیه رفت و پس مدتی از راه قفقاز به تهران آمد.و در آنجا رییس کابینه ی معارف بود .
برای شرح کامل زندگی ایرج میرزا باید باید به دو دوره از زندگی وی توجه کنیم: 1- دورانی که وی شاعری را به منزله ی شغل خود در نظر گرفته است و از این راه امرا معاش می کرده استو دوران جوانی او را در برمی گرفته است.2-دورانی که شاعر از وضع دوران قبلی خود رهایی یافته و نه تنها شاعری را به عنوان شغل نگاه نمی کند بلکه ان را همچون سلاحی برای مبارزه با زورگویی ها و مفاسد اجتماعی و انتقاد و ... به کار می گیرد.و این همان دوران میان سالی و پس از انقلاب مشروطبت است.
مهمترین دوران زندگی وی همین دوران آخر زندگی وی است که در این دوران شاعر دست از مدح و ستایش های بیمورد کشیده و چشم باز می کند و نابربری ها و زور گویی های جامعه را با چشم دل می بیند . در این دوران است که شاعر از قید و بند های بی اساس شاعری خارج می شود و خود را متعلق به مردم می بیند و از زبان انها سسخن می گوید.
زبان شاعر در این دوره آن قدر ساده است که هر شخص عامه ای هم می تواند از سخنان این شاعر بزرگ در زمانه ی خودش به اندازه ی ظرفیت عقلی خود بهره مند می شود.انگار شاعر در این دوران از تمام قید و بند ها رهایی می یابد و درباره ی هر مسئله ای هر چند ناچیز شعری می سراید و درباره ی آن انتقاد می کند.
آری در این دوران است که شاعر دوست نداردکه درباره یاشعار ابتدایی خود سخن بگوید.چون این گونه اشعار ( مدحی و ستایش) در دیوان او بسیا کم دیده می شود.و جای بحث دارد که : پسری (ایرج) که به جای پدر در دربار پادشاهی خدمت می کند شعر می گویدجای تردید است که شعرهای مدحی بسیار کمی در دیوان او وجود داشته باشد.
همان طور که می دانیم ایرج در دربار قاجاریه شعر می گفته و چون در سال چندین مراسم مختلف در دربار وجود داشته است که اگر شاعر جوان (ایرج) برای هر مراسم شعری مدحی در ستایش فلان شخص بسراید ، نشان دهنده ی شعر های بسیاری است که باید او سروده باشد .اما می بینیم که دیوان ایرج میرزا تقریبا تهی از اشعار مدحی و ستایشی است( جز در چند مورد که این اشخاص به شخص ایرج بسیار نزدیک بوده اند مثل: امیر نظام و غیره ).
در نهایت می توان این گونه نتیجه گرفت که علت کم بودن اشعار مدحی در دیوان ایرج این باشد که :1-شاید خود شاعر در دوره ی سوم زندگی اش ، دلبستگی چندانی به اشعار مدحی خود نداشته و از بازگو کردن آنها طفره می رفته است 2- به نظر می رسد که ممکن است شاعر ، شخصا اشعار دوران جوانی خود را نابود کرده باشد تا کمتر کسی از مدحیه های او آگاه باشد. همان طور که در مباحث بالا هم ذکر کردیم اگر در زمانی که ایرج صاحب منصب های کشوری است و اشعار مدحی می سراید ، حتما در سال چندین مراسم مختلف وجود داشته که ایرج اگر هم شعری گفته باشد با ید اشعار زیادی در دیوان وی شاهد باشیم.
ایرج میرزا از جمله مشاهیر زمانه ی خود است و در هنگام امضای فرمان مشروطیت به دست مظفر الدین شاه نزدیک سیو چهار سال سن داشت و تا این دوران نزدیک به بیست سال شاعری کرده بود. اثرات انقلاب مشروطیت و مسائل سیاسی و اجتماعی و مذهبی در اشعار ایرج موج می زند.
حسن علی خان گروسی ملقب به امیر نظام :
از جمله کسانی که در پرورش دادن و تربیت کردن ایرج نقش داشتند حسن علی خان گروسی ملقب به امیر نظام است. ایرج بسیار تحت تاثیر شخصیت امیر نظام قرار گرفت ، هر چند که در بسیاری موارد با هم اختلاف نظر داشتند. در بسیاری موارد ایرج مدح امیر نظام را گفته است :
چون امیرالامرا صدر اجل میر نظام/ معدن دانش و کان هنر و بحر ادب
طلب دولت و عزت ننماید زیراک / دولت و عزت او را بنمایند طلب
امیر نظام از دوران کودکی ایرج ، به استعداد و قریحه ی ذوقی ایرج پی برده بود و در تعلیم و تربیت و پرورش استعداد او تلاش بسیاری می کرد.
آثار امیر نظام ، مانند منشات و نامه های اخوانی او در نهایت سادگی و روانی است دست کمی از منشات قائم مقام ندارد.امیر نظام ترکیب ها و تعبیرات تازه ی خود را با ضرب المثل ها و اشعار ناب ایرانی و آیات قرانی و احادیث نبوی با استادی تمام در هم می آمیزد و نثری روان و ساده بوجود می آورد و بدون آنکه خواننده احساس بیگانه بودن کند.علاوه بر این خط تحریر را نیکو می نوشت و شیوه ای را بوجود آورد که بعد ها با نام خودش به شیوه ی امیر نظام معروف شد.و ایرج هم چون تحت تاثیر و حمایت امیر نظام بود از شیوهی خط تحریری او تقلید کرد و آن را فرا گرفت.در نهایت اینکه چون امیر نظام ، استعداد ذوقی ایرج را دریافت و او را هم درس پسر خود عبدالحسین کرد.
امیر نظام در ایرج به چشم فرزنددی می نگریست و او را در مراکز ادبی همراهی می کرد و ایراج که ظاهرا فردی لاغر اندام و ضعیف بوده در گوشه ای از مجلس می نشسته و فقط به سخنهای دیگران گوش می داده است. امیر نظام به خاطر ارادتی که به ایرج داشته از روی شوخی و مزاح لقب شوکلا ( شوکلات-شکلات) را به او داده است.و در چندین نامه از ایرج به عنوان شوکلا نام برده است.
القاب صدرالشعرا و فخرالشعرا
غلام حسین میرزا قاجار پدر ایرج ، در شعر خود خویشتن را صدر الشعرا خوانده است و امیر نظام هم از غلام حسین به لقب صدرالشعرا یاد کرده و هم اینکه ایرج خود را ، ایرج بن صدرالشعرا خوانده است.بنابراین باتوجه به قرائن و به این نتیجه می رسیم که لقب صدر الشعرا متعلق به پدر ایرج یعنی غلام حسین بوده است.
به نظر میرسد که لقب صدر الشعرا به ایرج داده ننشده باشد زیرا ایرج هرگز در اشعار خود ، خویشتن را صدر الشعرا نخوانده است و بلکه در ابیاتی پدرش را صدر الشعرا می خواند و از پدر خود چنین یاد می کند:
این بیت ز صدرالشعرای پدر خویش/ آرم به مدیح تو درین چامه گوایی
" بر حاشیه ی مائده ی فضل تو باشد/ کشکول گدایی به کف شیخ بهایی"
و تنها لقبی که ایرج در اشعار خود به کار می برده است لقب فخرالشعرایی بوده است.و در نامه ی امیر نظام هم ، ایرج فخرالشعرا خوانده شده است و عامل داده شدن این لقب به ایرج، امیر نظام بوده است. اما ایرج از داشتن لقب فخرالشعرا چندان راضی نبوده و با سرودن قصیده ای از امیر نظام می خواهد (در چند بیت) که او را لقبی در سلک ادیبان دهندو او را از دسته ی شاعران بیرون کنند.
صدرا و وزیزا و بلنداختر میرا/ صدرالوزرایی و امیرالامرایی
فخرالشعرا خواندی در عید عزیزم/ دیدی چو مرا داعیه ی مدح سرایی
چونان که نکردستم از بی لقبی عار/ فخری نکنم نیز به فخرالشعرایی
خود عار بود،لیکن فخر است و مباهات/ ممدوح تو چو.ن باشی ، ممدوح ستایی
نز بالقبی بوی و بهایم بفزودی / نز بی لقبی کاست زمن بوی و بهایی
فخر من از آن است که همچون تو امیری/ نامم به زبان آری و گویی که مرایی
از شاعری و شعر بری باشم و خواهم/ در سلک ادیبان لقبم لطف نمایی
از تربیتت هست به من ، گر به ادیبان/ فضل و هنری باید و ذوقی و ذکایی
نکته: از این ابیات این چنین برداشت می شود که :
1- پدر ایرج ، صدرالشعرا لقب داشته است.
2- ایرج از امیر نظام لقب فخرالشعرایی گرفته و پیش از آن لقبی نگرفته است.
3-شاعر از داشتن لقب شاعری خشنود نبوده و بدان فخری نکرده و از امیر خواسته است لقبی در سلک ادیبان به او بدهندو خود را دارای چنین لقبی می داند.
ظاهرا ایرج در این گفتار خود صادق بوده است و رغبتی به لقب فخرالشعرایی و پیشه گرفتن شغل شاعری درباری نداشته است.و سرانجام شغل خود را به منشی گری تغییر داد.
ایرج در کنار تربیت امیرنظام، علاوه بر چیره شدن در فن شعر در نوشتن هم ید بیضایی داشت و توانست زبانهای عربی و فرانسوی و ترکی را فرا گیرد.
حوادث به گونه ای رقم خورد که باعث شد ایرجه به اروپا سفر کند و در آنجا از نزدیک با مظاهر تمدن دنیای غرب آشنا شود.در حالی که انقلاب مشروطه در ایران در نهایت رشد و ترقی بود. و به نظر می رسد که این انقلاب سیاسی و اجتماعی در فکر و اندیشه ی ایرج خطور کرده باشد.بیشتر اشعار ناب ایرج در زمانی است که به کلی دست از مقامات دولتی کشیده و شروع به انتقاد از اوضاع جامعه می کندو از رجال سیاسی زمان خود خرده می گیرد.
آشنایی با زبان فرانسوی و دیدن زندگی مردم اروپا ایرج را مردی آزاد اندیش و متجدد با اورده بود.با وجود اگاهی عمیق ایرج از زبان فارسی و عربی ، انچنان ساده و روان سخن می گفت و شعر می سرود که گویی بایک کودک سخن می گوید.هدف ایرج از ساده گویی و پرهیز از تملق و پیچیدگی این بود که همگان شعر او را دریابند.
تحول فکری ایرج میرزا
از جمله معانی که در نتیجه ی تحول فکری ایرج در اشعار او تجلی می کنند شامل:
1-انتقاد از اوضاع سیاسی و اجتماعی زمانه ی خود.
2- خرده گیری از حجاب
3-تشویق جوانان به دانش اندوختن و علم آموزی
4-توجه فراوان به تعلیم و تربیت کودکان
5-اظهار علاقه به مادر و حق شناسی از وی
6-تشویق مردم به وطن پرستی
7- انتقاد از زاهدان دروغین و ...
آثار ایرج میرزا
مهمترین آثار و اشعار ایرج میرزا عبارتند از:
دیوان اشعار
مثنویهای زهره و منوچهر (ناتمام)
مثنوی عارف نامه
ادبیات ایرج