حکایت/حکایات گلستان سعدی
طایفه دزدان عرب بر سر کوهی نشسته بودند و منفذ[1] کاروان بسته و رعیت
بلدان[2] از مکاید[3] ایشان مرعوب و لشکر سلطان مغلوب به حکم آنکه
ملاذی[4] منیع[5] از قله کوهی گرفته بودند و ملجاء و ماوای خود ساخته.
مدبران ممالک آن طرف در دفع مضرّت ایشان مشاورت همی کردند که اگر این طایفه
هم برین نسق روزگاری مداومت نمایند مقاومت ممتنع گردد.
درختی که اکنون گرفتست پای / به نیروی شخصی براید ز جای
و گر همچنان روزگار هلی / بگردونش از بیخ برنگسلی
ادامه نوشته
درختی که اکنون گرفتست پای / به نیروی شخصی براید ز جای
و گر همچنان روزگار هلی / بگردونش از بیخ برنگسلی
سر چشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گذشتن به پیل
بفرما ادامه مطلب...
+ نوشته شده در یکشنبه نهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 10:1 توسط سیل خاموش
|