اشعار پارسی/دیوان اشعار/قطعات/محتشم کاشانی

ای چراغ منتظر سوزان که می‌باید مرا /
بهر برخورداری از هر وعده‌ات عمری دگر

وی خدیو صبر فرمایان که می‌باید تو را /
بینوائی بر در از ایوب صبر اندوزتر

با وجود آن که دست درفشانت مسرفی است /
کز عطای اوست کان در خوف و دریا در خطر

در بنای مستقیم الجود میریزد مدام /
از نی کلکت شکر همچون نبات از نیشکر

محتشم که امسال افلاسش فزونست از قیاس/
 از شما انعام خواهد بیشتر از پیشتر

پیشت آمد به هر حال کردن اندک زری/
با تمنای مطول با متاع مختصر

از برای او به جای زر فرستادی نبات /
تا زبانش دیرتر در جنبش آمد بهر زر

سرکهٔ مفت از عسل با آن که شیرین‌تر بود/
این نبات مفت بود از زهر قاتل تلخ‌تر

محتشم کاشانی