غزل " باز آ " از وحشی بافقی
غزل
آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد
گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ
کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
رفتی و باز نمیآیی و من بی تو به جان
جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی
گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ
*وحشی بافقی*
کلمات کلیدی:
کمال الدین بافقی.وحشی بافقی.اشعار وحشی بافقی.غزلیات وحشی بافقی.
غزل بافقی.
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۱ ساعت 21:12 توسط سیل خاموش
|