"غزل"

"رو به هر سویی که رفتم بسته دیدم راه را"

آزمودم هم دراز و دور و هم کوتاه را

من که ازار قوی را هم نمیدارم روا

سالها در سینه کشتم حبس کردم آه را !

بارها میخواستم از دل فغانی برکشم

در بیابانها ولی پیدا نکردم چاه را

چاه ها را نیز پر کرده است توفان ها و سیل

شاکرم اما که در خود گم نکردم راه را

کوهها گاهی صدایم را جوابی می دهند

مغتنم دانم همین غمگین صدای گاه را

کیست کاین غدار عالیجاه را گوید ز من

کاین جهان دیدیست بس بیش از تو عالیجاه را

چشمها را میکنی گریان که قهقاهی زنی

گیرد اخر گریه  جای خنده ی قهقاه را

باز هم *امید* نومیدم مکن از راه و راز

ازمودی گر دراز و دور ور کوتاه را

م. امید


کلمات کلیدی:

مهدی اخوان ثالث.م امید.شعر مهدی اخوان ثالث.اشعار م امید.آثار مهدی اخوان ثالث.مجموعه ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم.شعر غزل از غزلیات مهدی اخوان ثالث.معروف به م امید.