رباعیات عبید زاکانی
رباعی شمارهٔ 1
هرکس که سر زلف تو آورد بدست
از غالیه فارغ شد و از مشگ برست
عاقل نکند نسبت زلفت با مشگ
داند که میان این و آن فرقی هست
رباعی شمارهٔ 2
تا مهر توام در دل شوریده نشست
وافتاد مرا چشم بدان نرگس مست
این غم ز دلم نمینهد پای برون
وین اشگ ز دامنم نمیدارد دست
رباعی شمارهٔ 3
ای مقصد خورشید پرستان رویت محراب جهانیان خم ابرویت
سرمایهٔ عیش تنگدستان دهنت سر رشتهٔ دلهای پریشان مویت
رباعی شمارهٔ 4
گفتم عقلم گفت که حیران منست گفتم جانم گفت که قربان منست
گفتم که دلم گفت که آن دیوانه در سلسلهٔ زلف پریشان منست
رباعیات عبید زاکانی
کلمات کلیدی:
عبیدزاکانی.اشعار عبید زاکانی.دیوان عبید زاکانی.رباعیات عبیدزاکانی
+ نوشته شده در شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ ساعت 14:56 توسط سیل خاموش
|