حسین پناهی - سلام خداحافظ ... سالهاست که مُرده ام...
به ساعت نگاه می کنم حدود 3 نصفه شب است چشم می بندم تا مباد که چشمانت را از یاد برده باشم و طبق عادت کنار پنجره می روم سو سوی چند چراغ مهربان و سایه های کشتزار شبگردان خمیده و خاکستریِ گسترده بر حاشیه ها و صدای هیجان انگیز چند سگ و بانگ آسمانی چند خروس از شوق به هوا می پرم چون کودکیم و خوشحال که هنوز معمای سبز رودخانه از دور برایم حل نشده است آری از شوق به هوا می پرم و خوب می دانم سالهاست که مُرده ام...
+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۰ ساعت 20:47 توسط سیل خاموش
|
درود دوست گرامی!
وبلاگ مشاهیر ایران و جهان ، فعالیت خود را در سطح مشاهیر علمی، ادبی و فرهنگی ایران و جهان دنبال می کند.
لطفا ما را با نظرات و انتقادات خود ، در جهت مفید بودن سایت ، یاری فرمایید.