حکایت ( گلستان سعدی)
حکایت
چشمه ی زاینده
حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر، هنر آموزید که مُلک و دولت دنیا را اعتماد نشاید و سیم و زر در ثفر به محلّ خطر است یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد اما هنر چشمه ی زاینده است و دولت پاینده و اگر هنرمند از دولت بیفتد ، غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است ، هنرمند هر جا رود قدر بیند و بر صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.
<گلستان سعدی>
اصطلاحات دشوار:
حکیم: دانا . دانشمند. صاحب حکمت
پند: اندرز. نصیحت
مُلک: پادشاهی
سیم و زر: پول . نقره و طلا
خواجه: صاحب. بزرگ. آقا
تفاریق: پراکنده. اندک اندک
دولت: حکومت . صاحب قدرت
از دولت بیفتد: از بزرگی بیفتد. ناتوان شود
نفس: وجود . ذات
قدر : ارزش. بزرگی
صدر : راس . اول هر چیز
لقمه چیند: گدایی کند

+ نوشته شده در یکشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۰ ساعت 20:3 توسط سیل خاموش
|