حکایت

چشمه ی زاینده

حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر، هنر آموزید که مُلک و دولت دنیا را اعتماد نشاید و سیم و زر در ثفر به محلّ خطر است یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد اما هنر چشمه ی زاینده است و دولت پاینده و اگر هنرمند از دولت بیفتد ، غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است ، هنرمند هر جا رود قدر بیند و بر صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.

<گلستان سعدی>

 

اصطلاحات دشوار:

حکیم: دانا . دانشمند. صاحب حکمت

پند: اندرز. نصیحت

مُلک: پادشاهی

سیم و زر: پول . نقره و طلا

خواجه: صاحب. بزرگ. آقا

تفاریق: پراکنده. اندک اندک

دولت: حکومت . صاحب قدرت

از دولت بیفتد: از بزرگی بیفتد. ناتوان شود

نفس: وجود . ذات

قدر : ارزش. بزرگی

صدر : راس . اول هر چیز

لقمه چیند: گدایی کند