ابیاتی چند از غزلیات سعدی درباره ی ماه رمضان و عید :

گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست

***اینک الصباح نظر بر جمال دوست

مردم هلال عید بدیدند و پیش ما

***عید است و آنک ابروی همچون هلال دوست

ما را دگر به سرو بلند التفات نیست

***از دوستی قامت بااعتدال دوست

********************************************************
دیگران را عید اگر فرداست ما را این دم است

***روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست

هر کسی بی خویشتن جولان عشقی می کند

***تا به چوگان که در خواهد فتادن گوی دوست؟

********************************************************

طریق عشق جفا بردن است و جانبازی

***دگر چه چاره که با زورمند برنایند

اگر به بام براید ستاره پیشانی

***چو ماه عید به به انگشت هاش بنمایند

در گریز نبسته است لیکن از نظرش

***کجا روند اسیران که بند بر پایند

ز خون عزیزترم نیست مایه ای در تن

***فدای دست عزیزان اگر بیالایند

********************************************************

نگفتم روزه بسیاری نپاید***ریاضت بگذرد سختی سرآید؟

پس از دشواری آسانی است ناچار***ولیکن آدمی را صبر باید
رخ از ما تا به کی پنهان کند عید***هلال آنک به ابروی می نماید

********************************************************